آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۱ فروردین ۱۴۰۴

    Stagger

    ˈstæɡər ˈstæɡə

    گذشته‌ی ساده:

    staggered

    شکل سوم:

    staggered

    سوم‌شخص مفرد:

    staggers

    وجه وصفی حال:

    staggering

    شکل جمع:

    staggers

    معنی stagger | جمله با stagger

    verb - intransitive C2

    تلوتلو خوردن، لنگ‌لنگان راه رفتن، به‌زحمت راه رفتن

    The injured soldier staggered back to the camp.

    سرباز زخمی لنگ‌لنگان به اردوگاه برگشت.

    Feeling dizzy, she started to stagger and almost fainted.

    او که احساس سرگیجه می‌کرد، شروع به تلوتلو خوردن کرد و نزدیک بود از حال برود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    stagger to one's feet

    تلوتلو خوران بلند شدن، پیلی‌پیلی‌خوران سر پا ایستادن

    stagger under the weight / burden of

    زیر بار...تقلا کردن، زیر فشار...دست و پا زدن

    verb - transitive

    بهت‌زده کردن، شوکه کردن، تکان دادن، گیج کردن، مبهوت کردن، غافل‌گیر کردن، حیرت‌زده کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    His sudden promotion to CEO staggered everyone at the company.

    ترفیع ناگهانی او به سِمَت مدیرعامل، همه را در شرکت بهت‌زده کرد.

    The revelation about the company's financial struggles staggered the investors.

    افشای مشکلات مالی شرکت، سرمایه‌گذاران را شوکه کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The news of her sudden engagement staggered all her friends.

    خبر نامزدی ناگهانی او همه‌ی دوستانش را غافل‌گیر کرد.

    verb - transitive

    متناوب تنظیم کردن، پراکنده کردن (ساعات کار، تعطیلات و... به‌گونه‌ای که برای هر شخص متفاوت باشد)

    The events were staggered throughout the day to give everyone a chance to attend without overcrowding.

    رویدادها درطول روز پراکنده شدند تا به همه فرصتی برای شرکت در آن‌ها بدون شلوغی بدهد.

    The company has staggered shifts to ensure that the office does not get too crowded during peak hours.

    شرکت شیفت‌های کاری را به‌صورت متناوب تنظیم کرده که در ساعات اوج، دفتر شلوغ نشود.

    verb - transitive

    شروع متفاوت داشتن، بافاصله شروع کردن (در زمان یا موقعیت متفاوت)

    To ensure fairness, the race was staggered so that competitors with slower times began later.

    برای اطمینان از عدالت، مسابقه بافاصله شروع شد تا رقبا با زمان‌های کندتر، دیرتر شروع کنند.

    They decided to stagger the start of the bike race to avoid congestion at the starting line.

    آن‌ها تصمیم گرفتند مسابقه‌ی دوچرخه‌سواری را متفاوت شروع کنند تا از ازدحام در خط شروع جلوگیری شود.

    noun countable

    تلوتلو، گام‌های نامنظم، قدم‌های لنگ‌لنگان، گام‌های نامتعادل

    The old man, weak and frail, moved across the room with a slow stagger.

    پیرمرد ضعیف و نحیف، با گام‌های نامنظم و آرام در اتاق حرکت کرد.

    Exhausted after the long hike, she moved with a weary stagger.

    او که بعداز پیاده‌روی طولانی خسته شده بود، با قدم‌های نامتعادل حرکت می‌کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد stagger

    1. verb to arrange in a systematic order
      Synonyms:
      distribute
    1. noun an unsteady uneven gait
      Synonyms:
      titubation lurch stumble
    1. verb walk falteringly
      Synonyms:
      hesitate shake falter halt teeter lurch reel pitch sway totter waver wobble careen swing vacillate alternate step wheel overlap stammer dither topple whiffle titubate zigzag
    1. verb astound, shock
      Synonyms:
      surprise amaze astonish shock startle stun dumbfound flabbergast overwhelm confound perplex puzzle nonplus boggle floor bowl over take aback shake paralyze stupefy devastate shatter give a shock take breath away throw off balance strike dumb stump overpower consternate

    سوال‌های رایج stagger

    گذشته‌ی ساده stagger چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده stagger در زبان انگلیسی staggered است.

    شکل سوم stagger چی میشه؟

    شکل سوم stagger در زبان انگلیسی staggered است.

    شکل جمع stagger چی میشه؟

    شکل جمع stagger در زبان انگلیسی staggers است.

    وجه وصفی حال stagger چی میشه؟

    وجه وصفی حال stagger در زبان انگلیسی staggering است.

    سوم‌شخص مفرد stagger چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد stagger در زبان انگلیسی staggers است.

    ارجاع به لغت stagger

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «stagger» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stagger

    لغات نزدیک stagger

    • - stagflation
    • - staggard
    • - stagger
    • - staggerbush
    • - staggerer
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.