فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Devastate

ˈdevəsteɪt ˈdevəsteɪt

گذشته‌ی ساده:

devastated

شکل سوم:

devastated

سوم‌شخص مفرد:

devastates

وجه وصفی حال:

devastating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1

ویران کردن، خراب کردن، نابود کردن، منهدم کردن، به خاک‌و‌خون کشیدن

Each one of these bombs can devastate a city.

هر یک از این بمب‌ها می‌تواند شهری را با خاک یکسان کند.

War devastated the country, leaving millions homeless.

جنگ، کشور را به خاک‌و‌خون کشید و میلیون‌ها نفر را بی‌خانمان کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a country devastated by war

کشوری که جنگ آن را ویران کرده است

a devastating enmity

دشمنی خانمان‌سوز

verb - transitive

شوکه کردن، خرد کردن، ناراحت کردن، درهم شکستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

the teacher's devastating criticism

انتقاد خردکننده‌ی معلم

Hearing about the accident devastated the whole family.

شنیدن خبر تصادف، کل خانواده را شوکه کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She was devastated when she found out the truth.

وقتی حقیقت را فهمید، کاملاً خرد شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد devastate

  1. verb demolish, destroy
    Synonyms:
    destroy demolish ruin wreck waste smash level devour raze pillage despoil plunder raid ravage trash spoil desecrate lay waste take apart total wipe off map stamp out depredate desolate do one in spoliate
    Antonyms:
    build construct improve help enrich
  1. verb to make helpless
    Synonyms:
    overwhelm confound crush

ارجاع به لغت devastate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «devastate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/devastate

لغات نزدیک devastate

پیشنهاد بهبود معانی