گذشتهی ساده:
trashedشکل سوم:
trashedسومشخص مفرد:
trashesوجه وصفی حال:
trashingزباله، آشغال، مهمل، خاکروبه، زائده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
Kobra was sweeping the trash in the backyard.
کبری داشت خسوخاشاک حیاط خلوت را جارو میکرد.
a pile of old newspapers and trash
تودهی روزنامهی کهنه و زباله
literary trash
مهملات ادبی
ویران کردن، خراب کردن
Striking students trashed the professors' lounge.
دانشجویان اعتصابگر اتاق استادان را به هم ریختند.
حمله کردن، تازیدن، جریحهدار کردن
Candidates spent most of their time trashing each other.
نامزدهای انتخاباتی بیشتر وقت خود را صرف فحاشی نسبت به همدیگر کردند.
پست کردن، بیاعتبار کردن، کم گرفتن، بیقدر کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «trash» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trash