گذشتهی ساده:
drivelledشکل سوم:
drivelledسومشخص مفرد:
drivelsوجه وصفی حال:
drivellingشکل جمع:
drivelsگلیز، آب دهان جاری ساختن، از دهن یا بینی جاری شدن، دریوری سخن گفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The panting dog driveled on my hand.
سگ لهلهزنان بزاق خود را روی دستم ریخت.
The drunken man driveled on about his children.
مرد مست دربارهی فرزندان خود حرفهای نامفهومی زد.
I have no time to listen to his drivels about the meaning of life.
وقت ندارم به یاوهسراییهای او دربارهی معنی زندگی گوش بدهم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «drivel» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/drivel