امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Drivel

ˈdrɪvl ˈdrɪvl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    drivelled
  • شکل سوم:

    drivelled
  • سوم‌شخص مفرد:

    drivels
  • وجه وصفی حال:

    drivelling
  • شکل جمع:

    drivels

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb
گلیز، آب دهان جاری ساختن، از دهن یا بینی جاری شدن، دری‌وری سخن گفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The panting dog driveled on my hand.
- سگ له‌له‌زنان بزاق خود را روی دستم ریخت.
- The drunken man driveled on about his children.
- مرد مست درباره‌ی فرزندان خود حرف‌های نامفهومی زد.
- I have no time to listen to his drivels about the meaning of life.
- وقت ندارم به یاوه‌سرایی‌های او درباره‌ی معنی زندگی گوش بدهم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد drivel

  1. noun foolish talk
    Synonyms:
    babble balderdash blather bunk double-talk gibberish gobbledygook Greek hogwash hooey jabber nonsense poppycock prating rot rubbish tripe twaddle
    Antonyms:
    sense
  1. verb talk foolishly
    Synonyms:
    babble blabber blather blethe gab gabble prate prattle ramble twaddle waffle
  1. verb drool
    Synonyms:
    dribble salivate slaver slobber

ارجاع به لغت drivel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «drivel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/drivel

لغات نزدیک drivel

پیشنهاد بهبود معانی