فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Prattle

ˈprætl ˈprætl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    prattled
  • شکل سوم:

    prattled
  • سوم شخص مفرد:

    prattles
  • وجه وصفی حال:

    prattling

معنی

  • noun verb - transitive verb - intransitive
    پرگویی کردن، حرف مفت زدن، ورزدن، ورور
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد prattle

  1. noun babble
    Synonyms: blubbering, burble, chatter, chit-chat, drivel, gab, gabble, gibberish, gossip, hot air, idle talk, jabber, jabbering, jargon, murmur, ranting, small talk, tattling, trivial talk, twaddle

ارجاع به لغت prattle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prattle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prattle

لغات نزدیک prattle

پیشنهاد بهبود معانی