فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Prattle

ˈprætl ˈprætl

گذشته‌ی ساده:

prattled

شکل سوم:

prattled

سوم‌شخص مفرد:

prattles

وجه وصفی حال:

prattling

معنی

noun verb - transitive verb - intransitive

پرگویی کردن، حرف مفت زدن، ورزدن، ورور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prattle

  1. noun babble
    Synonyms:
    chatter gossip small talk chit-chat idle talk gab jabber murmur drivel gibberish jargon twaddle gabble jabbering tattling hot air ranting burble blubbering

ارجاع به لغت prattle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prattle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prattle

لغات نزدیک prattle

پیشنهاد بهبود معانی