ترجمه و بهبود متون فارسی و انگلیسی با استفاده از هوش مصنوعی (AI)

Burble

ˈbɜrːbl ˈbɜːbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    burbled
  • شکل سوم:

    burbled
  • سوم شخص مفرد:

    burbles
  • وجه وصفی حال:

    burbling
  • شکل جمع:

    burbles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - intransitive adverb
    ( burbling =) جوش، قل‌قل، سالک، جوش صورت، صدای قل‌قل (در حرف زدن)، اشکال، بی‌نظمی، درهم‌وبرهم سخن گفتن، مغشوش کردن
    • - Volcanic lava was burbling down the hill.
    • - مواد گداخته‌ی آتشفشانی قل‌قل‌کنان از تپه سرازیر می‌شد.
    • - Brian was burbling in his crib.
    • - برایان در گهواره‌اش مشغول بوبو کردن بود.
    • - They burbled about politics for hours.
    • - ساعت‌ها درباره‌ی سیاست، یاوه‌سرایی کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد burble

  1. verb To flow or move with a low slapping sound
    Synonyms: bubble, babble, gurgle, lap, boil, ripple, splash, chatter, swash, confuse, gush, wash, guggle, jabber, yak

ارجاع به لغت burble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «burble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ تیر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/burble

لغات نزدیک burble

پیشنهاد بهبود معانی