گذشتهی ساده:
gushedشکل سوم:
gushedسومشخص مفرد:
gushesوجه وصفی حال:
gushingشکل جمع:
gushesریزش، جریان، فوران، جوش، تراوش، روان شدن، جاری شدن، فواره زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Oil gushed from the well.
نفت از چاه فواره میزد.
"Dear Iraj!" gushed Ali,"come in!"
علی با هیجانی مبالغهآمیزی فریاد زد: «ایرج جان بیا تو!»
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gush» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gush