Gush

ɡʌʃ ɡʌʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    gushed
  • شکل سوم:

    gushed
  • سوم‌شخص مفرد:

    gushes
  • وجه وصفی حال:

    gushing
  • شکل جمع:

    gushes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
ریزش، جریان، فوران، جوش، تراوش، روان شدن، جاری شدن، فواره زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Oil gushed from the well.
- نفت از چاه فواره می‌زد.
- "Dear Iraj!" gushed Ali,"come in!"
- علی با هیجانی مبالغه‌آمیزی فریاد زد: «ایرج جان بیا تو!»
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gush

  1. noun outpouring
    Synonyms: burst, cascade, flood, flow, flush, issue, jet, run, rush, spate, spout, spring, spurt, stream, surge
  2. verb pour out
    Synonyms: burst, cascade, emanate, emerge, flood, flow, flush, issue, jet, pour, roll, run, rush, sluice, spew, spout, spring, spurt, stream, surge, well
    Antonyms: trickle
  3. verb speak with overwhelming enthusiasm
    Synonyms: babble, blather, carry on about, chatter, effervesce, effuse, enthuse, fall all over, go on about, jabber, make a to-do over, overstate, prate, prattle, rave
    Antonyms: be quiet

ارجاع به لغت gush

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gush» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gush

لغات نزدیک gush

پیشنهاد بهبود معانی