فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Sluice

sluːs sluːs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive verb - intransitive
آبگیر، بند سیل‌گیر، سد، دریچه تخلیه، انبار، بند گذاشتن، از بند یا دریچه جاری شدن، خیس کردن، (معدن) سنگ‌شویی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He sluiced the car with a hose.
- اتومبیل را با شیلنگ شست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sluice

  1. noun a gate
    Synonyms:
    gate conduit lock floodgate watergate
  1. noun a trough
    Synonyms:
    trough channel ditch stream flume moat sluiceway wash pour gush flush soak gate valve penstock douse
  1. verb irrigate with water from a sluice
    Synonyms:
    flush sluice down

ارجاع به لغت sluice

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sluice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sluice

لغات نزدیک sluice

پیشنهاد بهبود معانی