با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Sluice

sluːs sluːs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive verb - intransitive
آبگیر، بند سیل‌گیر، سد، دریچه تخلیه، انبار، بند گذاشتن، از بند یا دریچه جاری شدن، خیس کردن، (معدن) سنگ‌شویی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He sluiced the car with a hose.
- اتومبیل را با شیلنگ شست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sluice

  1. noun A gate
    Synonyms: floodgate, conduit, lock, watergate
  2. noun A trough
    Synonyms: channel, sluiceway, douse, moat, flume, flush, gate, penstock, gush, pour, ditch, soak, stream, trough, valve, wash
  3. verb Irrigate with water from a sluice
    Synonyms: flush, sluice down

ارجاع به لغت sluice

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sluice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sluice

لغات نزدیک sluice

پیشنهاد بهبود معانی