Trough

trɒːf trɒf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    troughed
  • شکل سوم:

    troughed
  • سوم‌شخص مفرد:

    troughs
  • وجه وصفی حال:

    troughing
  • شکل جمع:

    troughs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
آبشخور، آخور، حوضچه‌ی آبخوری (محل خوردن غذا یا آب حیوانات مرزعه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The old metal trough was rusted but still used for feeding the pigs.
- آخور فلزی قدیمی زنگ‌زده بود اما هنوز برای خوراک‌دهی به خوک‌ها استفاده می‌شد.
- There was a long stone trough in the field for the sheep to drink from.
- در مزرعه آبشخور سنگی درازی برای نوشیدن گوسفندها وجود داشت.
noun countable
نقطه‌ی پایین، فرود، کف
- The stock price hit its trough last week and is now starting to climb.
- قیمت سهام هفته‌ی گذشته به کف رسید و اکنون درحال صعود است.
- The graph shows a deep trough in energy production during the winter months.
- نمودار، نقطه‌ی بسیار پایینی را در تولید انرژی طی ماه‌های زمستان نشان می‌دهد.
noun countable
آب‌و‌هوا ناوه (ناحیه‌ی کم‌فشار) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی آب‌و‌هوا

مشاهده
- A moving low-pressure trough can disrupt summer weather patterns significantly.
- ناوه‌ی کم‌فشار درحال‌حرکت می‌تواند الگوهای آب‌وهوایی تابستان را به‌شدت بر هم بزند.
- Heavy thunderstorms are likely due to a deep trough over the central regions.
- به‌دلیل وجود ناوه‌ای عمیق در نواحی مرکزی، طوفان رعدو‌برق شدید محتمل است.
verb - transitive informal
انگلیسی بریتانیایی با ولع خوردن، حریصانه خوردن
- He was troughing his food with such appetite that everyone just stared.
- او غذا را با اشتهای زیاد حریصانه می‌خورد و همه فقط به او زُل زده بودند.
- They were troughing the snacks before dinner.
- آن‌ها قبل‌از شام، خوراکی‌ها را با ولع می‌خوردند.
verb - intransitive
به پایین‎‌ترین حد رسیدن، به کف رسیدن، افت کردن (قبل‌از دوباره بالا رفتن)
- Energy consumption usually troughs in early spring before climbing in the summer.
- معمولاً در اوایل بهار مصرف انرژی به کف خود می‌رسد و سپس در تابستان افزایش می‌یابد.
- Experts believe that the currency has already troughed and will gain value soon.
- کارشناسان معتقدند که ارز به پایین‌ترین حد رسیده و به‌زودی افزایش ارزش خواهد داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد trough

  1. noun gutter, depression
    Synonyms:
    channel ditch trench duct furrow depression hollow gully watercourse canal dip flume moat cup manger crib dike
  1. noun a container (usually in a barn or stable) from which cattle or horses feed
    Synonyms:
    manger

ارجاع به لغت trough

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trough» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trough

لغات نزدیک trough

پیشنهاد بهبود معانی