آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۲ فروردین ۱۴۰۴

    Trough

    trɒːf trɒf

    گذشته‌ی ساده:

    troughed

    شکل سوم:

    troughed

    سوم‌شخص مفرد:

    troughs

    وجه وصفی حال:

    troughing

    شکل جمع:

    troughs

    معنی trough | جمله با trough

    noun countable

    آبشخور، آخور، حوضچه‌ی آبخوری (محل خوردن غذا یا آب حیوانات مرزعه)

    The old metal trough was rusted but still used for feeding the pigs.

    آخور فلزی قدیمی زنگ‌زده بود اما هنوز برای خوراک‌دهی به خوک‌ها استفاده می‌شد.

    There was a long stone trough in the field for the sheep to drink from.

    در مزرعه آبشخور سنگی درازی برای نوشیدن گوسفندها وجود داشت.

    noun countable

    نقطه‌ی پایین، فرود، کف

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    The stock price hit its trough last week and is now starting to climb.

    قیمت سهام هفته‌ی گذشته به کف رسید و اکنون درحال صعود است.

    The graph shows a deep trough in energy production during the winter months.

    نمودار، نقطه‌ی بسیار پایینی را در تولید انرژی طی ماه‌های زمستان نشان می‌دهد.

    noun countable

    آب‌و‌هوا ناوه (ناحیه‌ی کم‌فشار)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی آب‌و‌هوا

    مشاهده

    A moving low-pressure trough can disrupt summer weather patterns significantly.

    ناوه‌ی کم‌فشار درحال‌حرکت می‌تواند الگوهای آب‌وهوایی تابستان را به‌شدت بر هم بزند.

    Heavy thunderstorms are likely due to a deep trough over the central regions.

    به‌دلیل وجود ناوه‌ای عمیق در نواحی مرکزی، طوفان رعدو‌برق شدید محتمل است.

    verb - transitive informal

    انگلیسی بریتانیایی با ولع خوردن، حریصانه خوردن

    He was troughing his food with such appetite that everyone just stared.

    او غذا را با اشتهای زیاد حریصانه می‌خورد و همه فقط به او زُل زده بودند.

    They were troughing the snacks before dinner.

    آن‌ها قبل‌از شام، خوراکی‌ها را با ولع می‌خوردند.

    verb - intransitive

    به پایین‎‌ترین حد رسیدن، به کف رسیدن، افت کردن (قبل‌از دوباره بالا رفتن)

    Energy consumption usually troughs in early spring before climbing in the summer.

    معمولاً در اوایل بهار مصرف انرژی به کف خود می‌رسد و سپس در تابستان افزایش می‌یابد.

    Experts believe that the currency has already troughed and will gain value soon.

    کارشناسان معتقدند که ارز به پایین‌ترین حد رسیده و به‌زودی افزایش ارزش خواهد داشت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد trough

    1. noun a container (usually in a barn or stable) from which cattle or horses feed
      Synonyms:
      manger
    1. noun gutter, depression
      Synonyms:
      channel ditch trench duct furrow depression hollow gully watercourse canal dip flume moat cup manger crib dike

    سوال‌های رایج trough

    گذشته‌ی ساده trough چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده trough در زبان انگلیسی troughed است.

    شکل سوم trough چی میشه؟

    شکل سوم trough در زبان انگلیسی troughed است.

    شکل جمع trough چی میشه؟

    شکل جمع trough در زبان انگلیسی troughs است.

    وجه وصفی حال trough چی میشه؟

    وجه وصفی حال trough در زبان انگلیسی troughing است.

    سوم‌شخص مفرد trough چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد trough در زبان انگلیسی troughs است.

    ارجاع به لغت trough

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «trough» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trough

    لغات نزدیک trough

    • - troubling
    • - troublous
    • - trough
    • - trounce
    • - troupe
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.