فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Furrow

ˈfɜːroʊ ˈfʌrəʊ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

زمین یا مزرعه شخم‌زده، شیار، خط گود، شیاردار کردن، شیار زدن، شخم زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The furrows were ready for planting.

شیارها برای کشت آماده شده بودند.

the deep furrows of the old man's forehead

خطوط ژرف پیشانی پیرمرد

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Truck wheels had cut furrows in the muddy field.

چرخ‌های کامیون در دشت گل‌آلود شیار ایجاد کرده بود.

Tractors furrowed the land in parallel lines.

تراکتورها شیارهای موازی در زمین ایجاد می‌کردند.

The forest was furrowed by the crashing airplane.

هواپیمای در حال سقوط، جنگل را شیار انداخته بود.

Every time there was talk of her sick child, her brow would become furrowed.

هرگاه صحبت از طفل بیمارش می‌شد، پیشانی او چروکیده می‌شد.

A face furrowed by old age.

چهره‌ای که در اثر کهولت چروکیده شده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد furrow

  1. noun ditch
    Synonyms:
    trench channel groove gutter dike rut hollow line seam fold ridge wrinkle crease corrugation fluting rabbet crinkle rivel ruck plica crow’s-foot rimple

ارجاع به لغت furrow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «furrow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/furrow

لغات نزدیک furrow

پیشنهاد بهبود معانی