زمین یا مزرعه شخمزده، شیار، خط گود، شیاردار کردن، شیار زدن، شخم زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The furrows were ready for planting.
شیارها برای کشت آماده شده بودند.
the deep furrows of the old man's forehead
خطوط ژرف پیشانی پیرمرد
Truck wheels had cut furrows in the muddy field.
چرخهای کامیون در دشت گلآلود شیار ایجاد کرده بود.
Tractors furrowed the land in parallel lines.
تراکتورها شیارهای موازی در زمین ایجاد میکردند.
The forest was furrowed by the crashing airplane.
هواپیمای در حال سقوط، جنگل را شیار انداخته بود.
Every time there was talk of her sick child, her brow would become furrowed.
هرگاه صحبت از طفل بیمارش میشد، پیشانی او چروکیده میشد.
A face furrowed by old age.
چهرهای که در اثر کهولت چروکیده شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «furrow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/furrow