گذشتهی ساده:
creasedشکل سوم:
creasedسومشخص مفرد:
creasesوجه وصفی حال:
creasingشکل جمع:
creasesچین، شکن، خط اتوی شلوار، چیندار کردن، چیندار شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
In my youth, I used to put my trousers under the mattress to give it a crease.
در جوانی شلوار خودم را زیر تشک میانداختم تا خط پیدا کند.
the crease in trousers
تا (یا خط اطوی) شلوار
She smoothed out the creases in her dress.
او چین و چروک پیراهنش را صاف کرد.
the creases under the chin of the fat old man
چینهای زیرچانهی پیرمرد چاق
This silk material creases easily.
این پارچهی ابریشمی زود چروک میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crease» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crease