گذشتهی ساده:
corrugatedشکل سوم:
corrugatedسومشخص مفرد:
corrugatesوجه وصفی حال:
corrugatingچین دادن، موجدار کردن یا شدن، شیاردار کردن یا شدن، راهراه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The machine quickly corrugated the metal sheet.
دستگاه بهسرعت ورق فلز را شیاردار کرد.
The wind and rain worked together to corrugate the thin fabric.
باد و باران دست به دست هم دادند تا پارچهی نازک را موجدار کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «corrugate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/corrugate