فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Corrosive

kəˈroʊsɪv kəˈrəʊsɪv

صفت تفضیلی:

more corrosive

صفت عالی:

most corrosive

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective

خورنده، تباه‌کننده، فاسد‌کننده، ماده اکاله، موجد زنگ (در فلز و گیاه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Nitric acid is a corrosive liquid.

تیزاب آب‌گونه‌ای خورنده است.

corrosive words

سخنان نیش‌دار

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the corrosive effects of injustice

پیامدهای ویرانگر بی‌عدالتی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد corrosive

  1. adjective consuming, wearing; bitter
    Synonyms:
    destructive biting caustic sarcastic venomous consuming wasting wearing cutting acrid acerbic incisive corroding erosive virulent trenchant strongly acid
    Antonyms:
    supporting contributing fortifying

ارجاع به لغت corrosive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corrosive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/corrosive

لغات نزدیک corrosive

پیشنهاد بهبود معانی