فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Corrosion

kəˈroʊʒn kəˈrəʊʒn

شکل جمع:

corrosions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

خوردگی (عمل شیمیایی)، تحلیل، فساد تدریجی، زنگ‌زدگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Painting prevents corrosion.

رنگ زدن از زنگ‌زدگی جلوگیری می‌کند.

metal corrosion

خوردگی فلز

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the corrosion of faith

از بین رفتن ایمان

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد corrosion

  1. noun disintegration
    Synonyms:
    decay deterioration decomposition degeneration erosion wear oxidation rust

ارجاع به لغت corrosion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corrosion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/corrosion

لغات نزدیک corrosion

پیشنهاد بهبود معانی