با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Rust

rʌst rʌst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    rusted
  • شکل سوم:

    rusted
  • سوم شخص مفرد:

    rusts
  • وجه وصفی حال:

    rusting
  • شکل جمع:

    rusts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb uncountable
    زنگ، زنگار، زنگ زدن
    • - Read books to keep your mind from rust.
    • - برای حفظ مغز خودتان از زنگ‌خوردگی کتاب بخوانید.
    • - the rust of time
    • - زنگ‌زدگی (یا کهنگی) در اثر گذشت زمان
    • - wheat rust
    • - زنگ گندم
    • - This year our crops are all rusted.
    • - محصولات ما امسال همه زنگ‌زده است.
    • - rust fungus
    • - قارچ مولد زنگ گیاهی، قارچ زنگ‌آور
    • - My grandfather's old sword was completely rusted.
    • - شمشیر کهنه‌ی پدر‌بزرگم کاملاً زنگ‌زده بود.
    • - a mind that has rusted
    • - مغزی که متحجر شده است (زنگ‌زده است)
    • - He is not a man to let his power rust.
    • - او کسی نیست که بگذارد قدرتش کم بشود.
    • - In October, the leaves slowly rust.
    • - در ماه اکتبر برگ‌ها کم‌کم زنگارگون می‌شوند.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد rust

  1. noun corrosion
    Synonyms: blight, corruption, decay, decomposition, dilapidation, mold, oxidation, rot, wear
  2. verb corrode
    Synonyms: decay, decline, degenerate, deteriorate, oxidize, stale, tarnish, wither

ارجاع به لغت rust

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rust» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rust

لغات نزدیک rust

پیشنهاد بهبود معانی