گذشتهی ساده:
rustedشکل سوم:
rustedسومشخص مفرد:
rustsوجه وصفی حال:
rustingشکل جمع:
rustsزنگ (مادهای قهوهای مایل به قرمز که در اثر واکنش با هوا و آب روی سطح آهن و فولاد تشکیل میشود)
The old metal gate was covered in rust.
دروازهی فلزی قدیمی پوشیده از زنگ بود.
The car's body was covered in rust.
بدنهی خودرو از زنگ پوشیده شده بود.
رنگ زنگاری
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی رنگ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The autumn leaves took on a rust color.
برگهای پاییزی رنگ زنگاری به خود گرفتند.
Her hair had a tint of rust in the sunlight.
موهایش زیر نور آفتاب تهرنگ زنگاری داشت.
(کشاورزی) زنگار
The tomato plants showed signs of rust.
بوتههای گوجهفرنگی علائم زنگار را نشان دادند.
The farmer noticed rust forming on the wheat crops.
کشاورز متوجه تشکیل زنگار روی محصولات گندم شد.
زنگ زدن، دچار زنگزدگی شدن
The old bicycle began to rust.
دوچرخهی قدیمی شروع به زنگ زدن کرد.
When metal is exposed to moisture and oxygen, it tends to rust over time.
وقتی که فلز در معرض رطوبت و اکسیژن قرار میگیرد، به مرور زمان دچار زنگزدگی میشود.
My grandfather's old sword was completely rusted.
شمشیر کهنهی پدربزرگم کاملاً زنگزده بود.
زنگزده کردن، باعث زنگزدگی ... شدن
Acidic chemicals in the environment can rust metal surfaces over time.
مواد شیمیایی اسیدی موجود در محیط میتوانند به مرور زمان سطوح فلزی را زنگزده کنند.
Without proper maintenance, moisture will eventually rust those iron gates.
بدون نگهداری مناسب، رطوبت در نهایت باعث زنگزدگی درهای آهنی خواهد شد.
پوسیدگی
The bronze plaque showed signs of bluish rust after decades by the sea.
پلاک برنزی پس از چندین دهه در کنار دریا نشانههایی از پوسیدگی را نشان میداد.
Over time, the copper pipes developed a layer of rust.
با گذشت زمان، روی لولههای مسی لایهای از پوسیدگی ظاهر شد.
مجازی زنگزدگی
Read books to keep your mind from rust.
برای حفظ مغز خودتان از زنگزدگی کتاب بخوانید.
Her voice carried the rust of years spent in solitude.
صدای او زنگزدگی سالهای سپریشده در تنهایی را با خود داشت.
مجازی زنگار گرفتن، زنگ زدن، دچار زنگزدگی شدن
Neglecting to practice the piano caused her skills to rust over time.
بیتوجهی به تمرین پیانو باعث شد که مهارتهای او به مرور زمان زنگار بگیرد.
Over time, relationships can rust if they are not nurtured.
اگر روابط با گذشت زمان حفظ نشود، ممکن است زنگ بزند.
مجازی زنگزده کردن، باعث زنگزدگی ... شدن
Time had rusted his musical skills.
[گذشت] زمان مهارتهای موسیقی او را زنگزده کرده بود.
Lack of practice can quickly rust your language abilities.
تمرین نکردن میتواند بهسرعت باعث زنگزدگی تواناییهای زبانی شما شود.
(کشاورزی) به قارچ زنگ مبتلا شدن
This year our crops are all rusted.
محصولات ما امسال همه به قارچ زنگار مبتلا شدهاند.
The wheat fields began to rust after heavy rainfall.
مزارع گندم پس از بارندگی شدید داشتند به قارچ زنگ مبتلا میشدند.
زنگارگون کردن (چیزی)، زنگارگون شدن
The leaves of the tree rusted.
برگهای درخت زنگارگون شدند.
In October, the leaves slowly rust.
در ماه اکتبر برگها کمکم زنگارگون میشوند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rust» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rust