گذشتهی ساده:
blightedشکل سوم:
blightedسومشخص مفرد:
blightsوجه وصفی حال:
blightingگیاهشناسی آفت گیاهی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی گیاهشناسی
The vines died from a fungal blight.
تاکها بهخاطر آفت قارچی خشک شدند.
Farmers are worried that the blight will spread to neighboring fields.
کشاورزان نگراناند که آفت به مزارع مجاور سرایت کند.
potato blight
آفت سیبزمینی
ننگ، لکهی سیاه، آفت، بلا، مصیبت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Slums have become a blight on the city.
حلبیآبادها بلای شهر شدهاند.
Illiteracy is a great blight.
بیسوادی، آفتی بزرگ است.
(انگلیسی استرالیایی) عفونت چشم، التهاب چشم
Many families were unaware that the early signs of eye blight could be cured with simple medication.
بسیاری از خانوادهها نمیدانستند که نشانههای اولیهی التهاب چشم با داروهای ساده قابل درمان است.
The clinic reported a sharp decline in cases of infectious eye blight after improving sanitation.
پساز بهبود وضعیت بهداشتی، کلینیک کاهش چشمگیری در موارد عفونت چشم گزارش کرد.
آسیب زدن، خراب کردن، تباه کردن، نابود کردن، بر باد دادن، آفتزده کردن
Locusts blighted the crops.
ملخ به محصولات آسیب رساند.
The unplanned spread of cities has blighted the world.
گسترش بیرویهی شهرها دنیا را آفتزده کرده است.
cast (or put) a blight on something (or somebody)
آفت زده کردن، دچار مصیبت کردن
کلمهی «blight» در زبان فارسی به «خرابی / زوال / آسیب جدی» ترجمه میشود.
کلمهی blight به وضعیتی اشاره دارد که موجب تخریب، نابودی یا آسیب شدید میشود. این واژه میتواند هم در حوزههای طبیعی و محیط زیستی و هم به صورت استعاری در زندگی اجتماعی، اقتصادی یا فرهنگی به کار رود. بهطور کلی، blight نشاندهندهی اثر مخرب و منفی چیزی است که کیفیت، زیبایی یا سلامت یک موجودیت را تحت تأثیر قرار میدهد.
در کشاورزی و زیستشناسی، blight به بیماریها یا عوامل مخربی گفته میشود که گیاهان، محصولات یا درختان را نابود میکنند. برای مثال، بیماری قارچی که باعث خشک شدن برگها یا پوسیدگی محصول میشود، نمونهای از blight است. چنین پدیدههایی میتوانند خسارات اقتصادی سنگین و اثرات زیستمحیطی قابل توجهی به همراه داشته باشند.
در زمینههای شهری و اجتماعی، blight به مناطقی اشاره دارد که به دلیل بیتوجهی، تخریب ساختمانها، فقر یا نبود امکانات، دچار زوال و نابسامانی شدهاند. چنین مناطقی اغلب با صفت «blighted» توصیف میشوند و تلاشهای بازسازی و بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی در آنها ضرورت دارد.
در ادبیات و هنر، blight میتواند به شکل استعاری برای توصیف افسردگی، اندوه، شکست یا نابودی ارزشها و امیدها به کار رود. نویسندگان و شاعران با استفاده از این واژه عمق اثرات منفی یک حادثه یا شرایط نامطلوب را بر زندگی شخصیتها نشان میدهند و حس تلخی و ویرانی را منتقل میکنند.
blight نشاندهندهی تخریب، آسیب یا زوال است که میتواند در سطوح مختلف طبیعی، انسانی یا استعاری مشاهده شود. این واژه کاربرد گستردهای در توصیف پیامدهای منفی و شرایط بحرانزا دارد و حس اهمیت و ضرورت مقابله با عوامل مخرب را به خواننده یا مخاطب منتقل میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blight» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blight