آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳۰ آبان ۱۴۰۴

    Blight

    blaɪt blaɪt

    گذشته‌ی ساده:

    blighted

    شکل سوم:

    blighted

    سوم‌شخص مفرد:

    blights

    وجه وصفی حال:

    blighting

    معنی blight | جمله با blight

    noun uncountable

    گیاه‌شناسی آفت گیاهی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

    مشاهده

    The vines died from a fungal blight.

    تاک‌ها به‌خاطر آفت قارچی خشک شدند.

    Farmers are worried that the blight will spread to neighboring fields.

    کشاورزان نگران‌اند که آفت به مزارع مجاور سرایت کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    potato blight

    آفت سیب‌زمینی

    noun singular uncountable

    ننگ، لکه‌‌ی سیاه، آفت، بلا، مصیبت

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    Slums have become a blight on the city.

    حلبی‌آبادها بلای شهر شده‌اند.

    Illiteracy is a great blight.

    بی‌سوادی، آفتی بزرگ است.

    noun uncountable

    (انگلیسی استرالیایی) عفونت چشم، التهاب چشم

    Many families were unaware that the early signs of eye blight could be cured with simple medication.

    بسیاری از خانواده‌ها نمی‌دانستند که نشانه‌های اولیه‌‌ی التهاب چشم با داروهای ساده قابل درمان است.

    The clinic reported a sharp decline in cases of infectious eye blight after improving sanitation.

    پس‌از بهبود وضعیت بهداشتی، کلینیک کاهش چشمگیری در موارد عفونت چشم گزارش کرد.

    verb - transitive

    آسیب زدن، خراب کردن، تباه کردن، نابود کردن، بر باد دادن، آفت‌زده کردن

    Locusts blighted the crops.

    ملخ به محصولات آسیب رساند.

    The unplanned spread of cities has blighted the world.

    گسترش بی‌رویه‌ی شهرها دنیا را آفت‌زده کرده است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد blight

    1. noun disease; plague
      Synonyms:
      disease plague pestilence curse scourge evil affliction contamination pollution infestation decay rot corruption bane canker withering fungus mildew woe eyesore blot on the landscape sight dump
      Antonyms:
      health prosperity blessing boon
    1. verb ruin, destroy
      Synonyms:
      damage mess up spoil wreck destroy crush injure frustrate ruin trash mar decay nullify disappoint blast taint wither dash annihilate foul up glitch up nip in the bud shrivel
      Antonyms:
      help aid protect guard bless prosper

    Idioms

    cast (or put) a blight on something (or somebody)

    آفت زده کردن، دچار مصیبت کردن

    سوال‌های رایج blight

    معنی blight به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «blight» در زبان فارسی به «خرابی / زوال / آسیب جدی» ترجمه می‌شود.

    کلمه‌ی blight به وضعیتی اشاره دارد که موجب تخریب، نابودی یا آسیب شدید می‌شود. این واژه می‌تواند هم در حوزه‌های طبیعی و محیط زیستی و هم به صورت استعاری در زندگی اجتماعی، اقتصادی یا فرهنگی به کار رود. به‌طور کلی، blight نشان‌دهنده‌ی اثر مخرب و منفی چیزی است که کیفیت، زیبایی یا سلامت یک موجودیت را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

    در کشاورزی و زیست‌شناسی، blight به بیماری‌ها یا عوامل مخربی گفته می‌شود که گیاهان، محصولات یا درختان را نابود می‌کنند. برای مثال، بیماری قارچی که باعث خشک شدن برگ‌ها یا پوسیدگی محصول می‌شود، نمونه‌ای از blight است. چنین پدیده‌هایی می‌توانند خسارات اقتصادی سنگین و اثرات زیست‌محیطی قابل توجهی به همراه داشته باشند.

    در زمینه‌های شهری و اجتماعی، blight به مناطقی اشاره دارد که به دلیل بی‌توجهی، تخریب ساختمان‌ها، فقر یا نبود امکانات، دچار زوال و نابسامانی شده‌اند. چنین مناطقی اغلب با صفت «blighted» توصیف می‌شوند و تلاش‌های بازسازی و بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی در آن‌ها ضرورت دارد.

    در ادبیات و هنر، blight می‌تواند به شکل استعاری برای توصیف افسردگی، اندوه، شکست یا نابودی ارزش‌ها و امیدها به کار رود. نویسندگان و شاعران با استفاده از این واژه عمق اثرات منفی یک حادثه یا شرایط نامطلوب را بر زندگی شخصیت‌ها نشان می‌دهند و حس تلخی و ویرانی را منتقل می‌کنند.

    blight نشان‌دهنده‌ی تخریب، آسیب یا زوال است که می‌تواند در سطوح مختلف طبیعی، انسانی یا استعاری مشاهده شود. این واژه کاربرد گسترده‌ای در توصیف پیامدهای منفی و شرایط بحران‌زا دارد و حس اهمیت و ضرورت مقابله با عوامل مخرب را به خواننده یا مخاطب منتقل می‌کند.

    ارجاع به لغت blight

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «blight» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blight

    لغات نزدیک blight

    • - blew
    • - bligh
    • - blight
    • - blighter
    • - blimey
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.