Disease

dɪˈziːz dɪˈziːz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    diseased
  • شکل سوم:

    diseased
  • سوم‌شخص مفرد:

    diseases
  • وجه وصفی حال:

    diseasing
  • شکل جمع:

    diseases

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
بیماری، مریضی، ناخوشی، مرض

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the diseases of the heart
- بیماری‌های قلب
- She has a rare disease.
- او بیماری نادری دارد.
- lung diseases
- بیماری‌های ریوی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disease

  1. noun ailment, affliction
    Synonyms: ache, affection, attack, blight, breakdown, bug, cancer, canker, collapse, complaint, condition, contagion, contamination, convulsions, debility, decrepitude, defect, disorder, distemper, endemic, epidemic, feebleness, fever, fit, flu, hemorrhage, ill health, illness, indisposition, infection, infirmity, inflammation, malady, misery, pathosis, plague, seizure, sickliness, sickness, spell, stroke, syndrome, temperature, unhealthiness, unsoundness, upset, virus, visitation
    Antonyms: health

ارجاع به لغت disease

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disease» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disease

لغات نزدیک disease

پیشنهاد بهبود معانی