شکل جمع:
visitations( visitational ) سرکشی، عیادت، دیدار، مهاجرت موسمی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the visitation of a cathedral by a bishop
سرکشی به یک کلیسای جامع توسط مطران
a hospital's visitation hours
ساعات ملاقات در بیمارستان
a visitation of the sick
دیدار از بیماران
a visitation of the plague for people's sins
بلای آسمانی بهصورت طاعون بهدلیل گناهان مردم
(کلیسای کاتولیک) دیدار حضرت مریم از الیزابت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «visitation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/visitation