امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Adversity

ədˈvɜrːsət̬i ədˈvɜːsəti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
بدبختی، فلاکت، مصیبت، سختی، مشقت، گرفتاری، ناملایمات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- They continued to struggle in the face of adversity.
- آن‌ها در مواجهه با ناملایمات به تلاش ادامه دادند.
- Adversity became extreme.
- بدبختی به حد نهایت رسید.
- The team faced many adversities throughout the season, but they never gave up.
- این تیم در طول فصل با سختی زیادی روبه‌رو شد اما [اعضای آن] هرگز تسلیم نشدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد adversity

  1. noun bad luck, situation
    Synonyms:
    affliction bad break bummer calamity can of worms catastrophe clutch contretemps crunch difficulty disaster distress downer drag evil eye hard knocks hardship hard times hurting ill fortune jam jinx kiss of death misery misfortune mishap on the skids pain in the neck poison reverse sorrow suffering the worst tough luck trial trouble
    Antonyms:
    aid encouragement favor fortune good luck help prosperity

ارجاع به لغت adversity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «adversity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/adversity

لغات نزدیک adversity

پیشنهاد بهبود معانی