آخرین به‌روزرسانی:

Jinx

dʒɪŋks dʒɪŋks

گذشته‌ی ساده:

jinxed

شکل سوم:

jinxed

سوم‌شخص مفرد:

jinxes

وجه وصفی حال:

jinxing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun singular

نحسی، بدشانسی، بدبیاری، بدیمنی، آدم بدقدم، آدم بدیمن، بدشگون، شوم

I finally overcame my jinx.

من بالأخره بدبیاری خود را برطرف کردم.

That mirror is a jinx — ever since it broke, nothing has gone right.

آن آینه واقعاً نحس است. از وقتی شکسته، هیچ‌چیز درست پیش نرفته.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He’s known as a jinx because every company he joins soon fails.

او را به‌عنوان بدقدم می‌شناسند چون هر شرکتی که به آن می‌پیوندد، به‌زودی ورشکست می‌شود.

Somebody seems to have put a jinx on this radio; it breaks down for no reason.

مثل اینکه یک کسی این رادیو را طلسم کرده است؛ بیخودی خاموش می‌شود.

verb - transitive informal

چشم زدن، نحس کردن، بدبیاری آوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He has been jinxed.

دچار بدبیاری شده است.

Stop saying we’re lucky today. you’re going to jinx us!

انقدر نگو امروز خوش‌شانسیم. چشممون می‌زنی.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jinx

  1. noun curse
    Synonyms:
    spell hex plague evil eye black magic voodoo enchantment hoodoo nemesis kiss of death charm
    Antonyms:
    benefit advantage luck boon
  1. verb curse
    Synonyms:
    damn condemn hex enchant charm bewitch bedevil cast a spell on give the evil eye
    Antonyms:
    benefit

ارجاع به لغت jinx

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jinx» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jinx

لغات نزدیک jinx

پیشنهاد بهبود معانی