گذشتهی ساده:
charmedشکل سوم:
charmedسومشخص مفرد:
charmsوجه وصفی حال:
charmingشکل جمع:
charmsجذابیت، گیرایی، فریبندگی، دلربایی
The narrow alleys of Isfahan have a unique charm.
کوچههای باریک اصفهان جذابیت منحصربهفردی دارند.
Parvin's speech had charm as well as depth.
سخنرانی پروین هم گیرایی و هم عمق داشت.
طلسم، جادو، حرز، تعویذ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They hang charms around the necks of their children and cattle.
آنان طلسم به گردن کودکان و چهارپایان خود میآویزند.
He kept a rabbit’s foot as a lucky charm in his pocket.
او پای خرگوشی را بهعنوان طلسم خوششانسی در جیبش نگه میداشت.
آویز
The jeweler showed me a silver charm with delicate designs.
جواهرفروش، آویزی نقرهای با طرحهای ظریف به من نشان داد.
She collected charms from every city she visited.
او از هر شهری که بازدید میکرد، آویزهایی جمعآوری میکرد.
مجذوب کردن، شیفته کردن، دل بردن، تحتتأثیر قرار دادن، فریفتن، طلسم کردن
The actor charmed reporters with his witty answers.
بازیگر با پاسخهای هوشمندانهاش خبرنگاران را تحتتأثیر قرار داد.
She charmed her way into the group by being friendly.
او با رفتار دوستانهاش دل همه را برد و وارد گروه شد.
The children's behavior charmed the guests.
رفتار بچهها مهمانان را مسحور کرد.
His body was charmed and no sword could harm him.
بدنش طلسم شده بود و هیچ شمشیری به او کارگر نبود.
the charming smile of Mona Lisa
لبخند افسون آمیز مونالیزا
شکل جمع charm در زبان انگلیسی charms است.
وجه وصفی حال charm در زبان انگلیسی charming است.
سومشخص مفرد charm در زبان انگلیسی charms است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «charm» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/charm