فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Trinket

ˈtrɪŋkɪt ˈtrɪŋkɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    trinkets

معنی

  • noun
    گول‌زنک، چیز کم‌خرج، جواهر بدلی، دزدکی و زیرجلی کار کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد trinket

  1. noun knickknack
    Synonyms: bagatelle, bauble, bead, bibelot, curio, doodad, gadget, gewgaw, gimcrack, glass, hardware, jewel, jewelry, junk, nothing, novelty, objet d’art, ornament, plaything, rock, sparkler, stone, toy, trifle, whatnot

ارجاع به لغت trinket

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trinket» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trinket

لغات نزدیک trinket

پیشنهاد بهبود معانی