فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hardware

ˈhɑːrdwer ˈhɑːdweə

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1

آهن‌آلات، فلزآلات، افزار

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

a hardware store

فروشگاه ابزار فلزی

hardware check

بازبینی سخت‌افزاری

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hardware

  1. noun tools; fittings, especially made of metal
    Synonyms:
    utensils implements appliances fixtures fasteners plumbing metalware kitchenware housewares household furnishings ironware accouterments

ارجاع به لغت hardware

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hardware» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hardware

لغات نزدیک hardware

پیشنهاد بهبود معانی