با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sparkler

ˈspɑːrklər ˈspɑːklə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
فشفشه
- The kids were excited to light the sparkler.
- بچه‌ها از روشن کردن فشفشه هیجان‌زده بودند.
- The child held the sparkler carefully.
- کودک فشفشه را با دقت نگه داشت.
noun slang countable informal
الماس
- The wealthy socialite flaunted her collection of sparklers.
- این شخص رده‌بالای ثروتمند کلکسیون الماس‌هایش را به رخ کشید.
- He surprised her with a stunning sparkler for their anniversary.
- او را با الماسی خیره‌کننده برای سالگردشان غافل‌گیر کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sparkler

  1. noun Diamonds
    Synonyms: ice

ارجاع به لغت sparkler

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sparkler» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sparkler

لغات نزدیک sparkler

پیشنهاد بهبود معانی