امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Discover

dɪˈskʌvər dɪsˈkʌvə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    discovered
  • شکل سوم:

    discovered
  • سوم‌شخص مفرد:

    discovers
  • وجه وصفی حال:

    discovering

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1
پی بردن، دریافتن، یافتن، پیدا کردن، کشف کردن، مکشوف ساختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Doctors discovered signs of poisoning in his blood.
- دکترها در خونش آثار مسمومیت پیدا کردند.
- Nobody could discover his identity.
- هیچ‌کس نتوانست به هویت او پی‌ ببرد.
- Columbus discovered America.
- کلمب امریکا را کشف کرد.
- When did man first discover fire?
- انسان کی برای اولین بار آتش را کشف کرد؟
- It is hard to discover the true meaning of his poetry.
- دریافتن مفهوم واقعی اشعار او مشکل است.
- When God discovered himself to Abraham.
- هنگامی که خدا خود را بر ابراهیم ظاهر کرد.
- Two days later they discovered his body near the river.
- دو روز بعد جسد او را در کنار رودخانه یافتند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد discover

  1. verb find, uncover
    Synonyms:
    ascertain bring to light catch come across come upon conceive contrive debunk design detect determine devise dig up discern disclose distinguish elicit espy explore ferret out get wind of get wise to glimpse hear identify invent learn light upon locate look up nose out notice observe originate perceive pick up on pioneer realize recognize reveal see sense smoke out spot think of turn up unearth
    Antonyms:
    lose miss pass by

لغات هم‌خانواده discover

  • verb - transitive
    discover

ارجاع به لغت discover

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «discover» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/discover

لغات نزدیک discover

پیشنهاد بهبود معانی