با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Glimpse

ɡlɪmps ɡlɪmps
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    glimpses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb countable C1
نگاه کم، نگاه آنی، نظر اجمالی، نگاه سریع، به‌اجمال دیدن، به یک نظر دیدن، اتفاقی دیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He glimpsed at the letter, then threw it away.
- نظری اجمالی به نامه انداخت و سپس آن‌را دور افکند.
- I had a glimpse of her and then she disappeared in the crowd.
- در یک آن او را دیدم و سپس در جمعیت ناپدید شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد glimpse

  1. noun brief look
    Synonyms: eye, eyeball, flash, gander, glance, glom, gun, impression, lamp, look-see, peek, peep, quick look, sight, sighting, slant, squint, swivel
    Antonyms: stare
  2. verb look briefly
    Synonyms: catch sight of, check out, descry, espy, eye, flash, get a load of, get an eyeful, peek, sight, spot, spy, take a gander, take in, view
    Antonyms: stare

Collocations

ارجاع به لغت glimpse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «glimpse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/glimpse

لغات نزدیک glimpse

پیشنهاد بهبود معانی