Gander

ˈɡændər ˈɡændə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
جانورشناسی غاز نر link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- I saw a gander swimming gracefully in the pond.
- من یک غاز نر را دیدم که به زیبایی در برکه شنا می‌کرد.
- The farmer kept a watchful eye on his prized gander.
- کشاورز مراقب غاز نر ارزشمند خود بود.
noun uncountable informal
نگاه سرسری، نگاه سریع
- I took a quick gander at the menu before deciding what to order.
- قبل‌از اینکه تصمیم بگیرم چه چیزی را سفارش بدهم، نگاهی سریع به منو کردم.
- The detective had a gander at the crime scene, searching for any clues that could lead to the culprit.
- کارآگاه در صحنه‌ی جرم برای جستجوی سرنخ‌هایی که می‌توانست به مجرم برسد، نگاهی سریع می‌انداخت.
noun countable
قدیمی آدم نادان، آدم ساده‌لوح، آدم احمق، آدم کودن، هالو
- Don't listen to him, he's a complete gander.
- به او گوش ندهید، او کاملاً ساده‌لوح است.
- I can't believe he said that! What a gander!
- باورم نمی‌شود که این را گفت! چه آدم نادانی!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gander

  1. noun a quick look
    Synonyms:
    glance peek glimpse peep blush
  1. noun one deficient in judgment and good sense
    Synonyms:
    fool idiot moron simpleton simple dope nitwit ninny nincompoop ass jackass jerk goof imbecile cretin turkey ding-dong dip tomfool goose softhead mooncalf nerd schmuck schmo drake male goose brant

Collocations

ارجاع به لغت gander

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gander» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gander

لغات نزدیک gander

پیشنهاد بهبود معانی