گذشتهی ساده:
goofedشکل سوم:
goofedسومشخص مفرد:
goofsوجه وصفی حال:
goofingشکل جمع:
goofsشخص احمق و کودن، آدم ساده، اشتباه، سهو، اشتباه کردن، خطا کردن، از کار طفره رفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I goofed and called Jamal, Jamileh.
اشتباه لپی کردم و جمال را جمیله صدا زدم.
Instead of studying he used to goof off.
بهجای مطالعه اوقات خود را به بطالت میگذراند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «goof» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/goof