فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Goof

ɡuːf ɡuːf ɡuːf

گذشته‌ی ساده:

goofed

شکل سوم:

goofed

سوم‌شخص مفرد:

goofs

وجه وصفی حال:

goofing

شکل جمع:

goofs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb

شخص احمق و کودن، آدم ساده، اشتباه، سهو، اشتباه کردن، خطا کردن، از کار طفره رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

I goofed and called Jamal, Jamileh.

اشتباه لپی کردم و جمال را جمیله صدا زدم.

Instead of studying he used to goof off.

به‌جای مطالعه اوقات خود را به بطالت می‌گذراند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد goof

  1. verb mistake
    Synonyms:
    err slip mess up screw up get wrong blunder foul up botch bungle miscalculate mix up blow it flub snarl louse up make a boner

ارجاع به لغت goof

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «goof» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/goof

لغات نزدیک goof

پیشنهاد بهبود معانی