آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹

    Snarl

    snɑːrl snɑːl

    معنی snarl | جمله با snarl

    noun verb - transitive verb - intransitive adverb

    تله، کمند، گره، گرفتاری، گوریدگی، شوریدگی، بغرنجی، برجسته کردن، نمودارکردن، بغرنج کردن، دندان قروچه کردن، غرولند کردن، خشمگین ساختن، گره خوردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    The dog snarled at the mailman.

    سگ با خشم دندان‌هایش را به پستچی نشان داد.

    When the tiger snarled, I ran away.

    وقتی که پلنگ خرخر کرد فرار کردم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    "get away from here!" the guard snarled

    نگهبان غرش‌کنان گفت: «از اینجا دور شوید!»

    The sudden snarl of the dog scared the child.

    غرش ناگهانی سگ کودک را ترساند.

    "shut up!" she said with a snarl

    با صدایی پرخاشگرانه گفت: «خفه شو!»

    It was not easy to comb the girl's snarled hair.

    شانه کردن گیسوی ژولیده‌ی آن دختر آسان نبود.

    This thread snarls easily.

    این ریسمان زود گره می‌خورد.

    The machine snarled the cloth up.

    پارچه در ماشین گیر کرد.

    Traffic has snarled up the city center.

    در وسط شهر راه‌بندان شده است.

    to snarl traffic

    بند آوردن ترافیک

    Her hair was full of snarls.

    مویش بسیار ژولیده بود.

    a big snarl in Ferdowsi avenue

    یک راه‌بندان بزرگ در خیابان فردوسی

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد snarl

    1. noun complication, mess
      Synonyms:
      confusion disorder complexity mess muddle chaos tangle entanglement intricacy intricateness disarray clutter jam knot maze labyrinth web jungle mishmash morass muss skein swarm
      Antonyms:
      order organization ease simplification
    1. verb grumble
      Synonyms:
      complain mutter murmur growl mumble quarrel abuse threaten bark snap bully bluster fulminate thunder gnarl gnash teeth yelp show teeth
      Antonyms:
      laugh
    1. verb complicate, mess up
      Synonyms:
      muddle confuse involve tangle entangle embroil mess up perplex ensnarl entwine enmesh ravel
      Antonyms:
      simplify uncomplicate fix

    ارجاع به لغت snarl

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «snarl» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snarl

    لغات نزدیک snarl

    • - snark
    • - snarky
    • - snarl
    • - snarly
    • - snash
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره انضباط محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.