گذشتهی ساده:
webbedشکل سوم:
webbedسومشخص مفرد:
websوجه وصفی حال:
webbingشکل جمع:
websبافت، نسج، تار
spider web
تار عنکبوت
کامپیوتر شبکه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the worldwide web
شبکه جهانی
تنیدن
گیر انداختن، گرفتار کردن، پیچیده کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «web» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/web