آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۰ دی ۱۴۰۳

    Mat

    mæt mæt

    شکل جمع:

    mats

    معنی mat | جمله با mat

    noun countable C1

    پادری، دم‌دری، کفش‌پاک‌کن

    mat, پادری، دم‌دری، کفش‌پاک‌کن

    I need to buy a new mat for the entrance so that we don't slip on the wet floor.

    باید یک پادری جدید برای ورودی بخرم تا روی کف خیس سر نخوریم.

    Please wipe your shoes on the mat before entering the house.

    لطفاً پیش از ورود به خانه کفش‌های خود را روی پادری تمیز کنید.

    noun countable

    حصیر، پلاس

    mat, حصیر، پلاس

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    I always use a mat when I'm doing my art projects to protect my desk from getting dirty.

    همیشه وقتی پروژه‌های هنری‌ام را انجام می‌دهم از حصیر استفاده می‌کنم تا از میزم در برابر کثیف شدن محافظت کنم.

    The mat on the dining table was stained with tomato sauce from last night's dinner.

    حصیر روی میز ناهارخوری با سس گوجه‌فرنگی شام دیشب آغشته شده بود.

    noun countable

    ورزش تشک

    mat, تشک
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    Wrestling must be done on a soft mat.

    کشتی باید روی تشک نرم انجام شود.

    The coach rolled out the mat for the wrestlers to practice on.

    مربی تشک را پهن کرد تا کشتی‌گیران روی آن تمرین کنند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The karate students lined up on the mat, ready to begin their practice.

    کاراته‌آموزان روی تشک صف‌آر‌ایی کردند و آماده‌ی شروع تمرین شدند.

    noun countable

    زیرلیوانی، زیربشقابی، زیرگلدانی، زیرظرفی

    The hostess placed a mat under each wine glass.

    مهماندار زیر هر لیوان شراب یک زیرلیوانی گذاشت.

    Place the hot dish on the mat to prevent any damage to the wooden surface.

    ظرف داغ را روی زیرظرفی قرار دهید تا از آسیب به سطح چوبی جلوگیری شود.

    noun countable

    گوریدگی، هر چیز درهم‌پیچیده و نمدمانند، گلوله‌شدگی، لایه‌ی ضخیمی از چیزی که به‌طور نامنظم به هم پیچیده شده است (مثل علف یا مو)

    The mat of hair on the dog's back was so thick that it required frequent brushing.

    گوریدگی موی پشت سگ به قدری ضخیم بود که نیاز به شانه‌زدن مکرر داشت.

    the mat of leaves on the forest

    گلوله‌شدگی برگ‌ها در جنگل

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a mat of rotten jungle undergrowth

    لایه‌ی به‌هم‌فشرده‌ای از گیاهان زیر‌درختی پوسیده‌ی جنگلی

    a mat of hair

    گیسوی به هم فشرده و گوریده

    verb - transitive

    گوریده کردن، گلوله‌گلوله کردن

    Dirt and filth matted their hair.

    چرک و کثافت موهای آن‌ها را گوریده کرده بود.

    The hairdresser matted the model's hair before starting the styling process.

    آرایشگر پیش از شروع فرایند حالت دادن، موهای مدل را گوریده کرد.

    verb - intransitive

    گوریده شدن، گلوله‌گلوله شدن

    The woolen sweater matted after being washed in hot water.

    ژاکت پشمی پس از شستن در آب داغ گوریده شد.

    She forgot to brush her hair this morning, and now it's all matted.

    امروز صبح فراموش کرد موهایش را شانه بزند و حالا همه‌ی موهایش گوریده شده است.

    verb - transitive

    با حصیر پوشاندن، حصیر انداختن، پوشاندن

    Ivy matted the walls of the temple.

    دیوارهای معبد از پیچک (پاپیتال) پوشیده شده بود.

    Please mat the ceiling of the tent to keep it warm at night.

    لطفا سقف چادر را با حصیر بپوشانید تا در شب گرم بماند.

    abbreviation noun uncountable

    (MAT) (medication assisted treatment) درمان به کمک دارو (استفاده از داروهایی مانند متادون به منظور درمان اعتیاد به مواد مخدر)

    John's recovery journey started with MAT.

    روند بهبودی جان با MAT آغاز شد.

    MAT is one of the most effective treatments for opioid addiction.

    درمان به کمک دارو یکی از مؤثرترین درمان‌ها برای اعتیاد به مواد افیونی است.

    adjective

    بی‌جلا، مات (رنگ و سطح و غیره)

    the mat surface

    سطح بی‌جلا

    a mat background

    پس‌زمینه‌ی مات

    noun

    حاشیه‌ی میان عکس و قاب عکس، کناره‌ی عکس

    I had to trim the edges of the mat to ensure a perfect fit between the picture and the frame.

    مجبور شدم لبه‌های حاشیه‌ی میان عکس و قاب عکس را اصلاح کنم تا از تناسب کامل بین تصویر و قاب اطمینان حاصل کنم.

    She carefully measured and cut the mat to fit perfectly around the photograph in the frame.

    او کناره‌ی عکس را به‌دقت اندازه گرفت و برش داد تا کاملاً در اطراف عکس در قاب قرار گیرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد mat

    1. noun mounting consisting of a border or background for a picture
      Synonyms:
      covering cloth mesh web network woven fabric matting table mat place-mat doormat straw mat table runner doily place-setting landing mat boat fender flatness matte matt lusterlessness lustrelessness intertexture wattle
    1. adjective lacking gloss and luster
      Synonyms:
      dull flat dim lusterless lackluster matte matt matted
    1. verb change texture so as to become matted and felt-like
      Synonyms:
      tangle entangle twist felt braid interweave twine entwine snarl dishevel plait matte carpet rug cushion pad tatami border doily felt together mat up matt-up matte up felt up
    1. noun sports equipment consisting of a piece of thick padding on the floor for gymnastic sports
      Synonyms:
      gym mat
    1. noun a master's degree in teaching
      Synonyms:
      Master of Arts in Teaching

    Collocations

    prayer rug (or mat)

    قالیچه مخصوص نماز، سجاده

    floor mat

    بوریا، پادری

    Idioms

    go to the mat

    مبارزه کردن، دست و پنجه نرم کردن

    put out the welcome mat

    با گرمی خوش‌آمد گفتن

    سوال‌های رایج mat

    معنی mat به فارسی چی میشه؟

    کلمه "mat" در زبان انگلیسی به چندین معنی و کاربرد مختلف اشاره دارد. در اینجا به بررسی این کلمه و معانی آن می‌پردازیم:

    1. تعریف و معانی

    - تشک یا زیرانداز: یکی از رایج‌ترین معانی "mat"، به معنای تشک یا زیرانداز است. این نوع "mat" معمولاً از مواد نرم و انعطاف‌پذیر ساخته می‌شود و به عنوان زیرانداز در مکان‌های مختلف مانند خانه، سالن ورزش، یا فضای باز استفاده می‌شود. برخی از انواع زیراندازها شامل تشک‌های یوگا، زیراندازهای پیک نیک و زیراندازهای بازی کودکان هستند.

    - پوشش زمین: "mat" همچنین می‌تواند به پوشش‌های مخصوصی اطلاق شود که برای محافظت از زمین یا بهبود ظاهر آن استفاده می‌شود. این نوع پوشش‌ها معمولاً در ورزشگاه‌ها، زمین‌های بازی، و مکان‌های عمومی به کار می‌روند.

    - موارد مخصوص: در زبان انگلیسی، "mat" همچنین به برخی از ابزارها و تجهیزات خاص نیز اشاره دارد. به عنوان مثال، "mouse mat" به زیرماوسی اشاره دارد که برای راحتی کار با ماوس در هنگام استفاده از کامپیوتر طراحی شده است.

    2. نکات جالب

    - استفاده‌های مختلف: "mat" به دلیل تنوع کاربردهایش، در صنایع مختلفی مورد استفاده قرار می‌گیرد. از ورزش، هنر، تا طراحی داخلی و حتی در صنعت خودروسازی، می‌توان به نمونه‌هایی از "mat" برخورد کرد.

    - تاریخچه: استفاده از زیراندازها و تشک‌ها به دوران باستان برمی‌گردد. در گذشته، انسان‌ها از مواد طبیعی مانند برگ‌ها و چوب‌ها برای ساخت زیرانداز استفاده می‌کردند. با گذشت زمان و پیشرفت فناوری، مواد جدیدتری مانند فوم و لاستیک به کار گرفته شدند.

    - تأثیر بر سلامتی: استفاده از تشک‌های مناسب در ورزش، می‌تواند تأثیر مثبت زیادی بر روی سلامتی داشته باشد. به عنوان مثال، تشک‌های یوگا طراحی شده‌اند تا از آسیب به مفاصل و عضلات جلوگیری کنند و به تمرین‌کنندگان کمک کنند تا به راحتی و ایمنی تمرینات خود را انجام دهند.

    3. کاربردهای روزمره

    - در خانه: بسیاری از افراد از "mat" به عنوان یک عنصر دکوری و کاربردی در خانه خود استفاده می‌کنند. زیراندازهای ورودی، زیرپایی‌های آشپزخانه و زیراندازهای اتاق نشیمن نمونه‌هایی از این کاربردها هستند.

    - در ورزش: ورزشکاران از "mat" برای راحتی و ایمنی در حین تمرین استفاده می‌کنند. به ویژه در ورزش‌هایی مانند یوگا و کاراته، استفاده از زیراندازهای مناسب بسیار مهم است.

    - در صنعت: "mat" به عنوان یک ابزار مهم در صنایع مختلف شناخته می‌شود. از زیرپایی‌های مخصوص ماشین‌آلات تا پوشش‌های محافظتی در کارگاه‌ها، این کلمه در دنیای صنعتی نیز کاربرد دارد.

    شکل جمع mat چی میشه؟

    شکل جمع mat در زبان انگلیسی mats است.

    ارجاع به لغت mat

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «mat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mat

    لغات نزدیک mat

    • - masuria
    • - masurium
    • - mat
    • - matabele
    • - matador
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    whisperer whether or not vet vocal tract venerableness v used ural exhaust unite in that case oval no matter any way you slice it upcoming غلبه غلو کردن قلوه‌سنگ قیلوله فغان صلیب حوالی حواله گل گوشت چرخ‌کرده بیغوله قیل‌وقال قدر قرابت غربت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.