torn, rent, reaved, ripped, reft, tattered, gashed
او بخشهای اسکناس پاره را به هم چسباند.
He pieced together parts of the torn paper money.
آیا شنیدهای که شلوار جین پاره دوباره درحال مد شدن است؟
Did you hear that ripped jeans are coming in again?
part, piece, segment, ingredient, slab, catch, fragment, bat, block
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
یک پاره نان
a piece of bread
هر پاره از پروژه نیازمند برنامهریزی دقیق است.
Each segment of the project requires careful planning.
قدیمی bribery, bribe
این مقام مسئول به دریافت پاره متهم شد.
The official was accused of accepting a bribe.
گرفتن پاره جرم جدی با عواقب شدید است.
Taking a bribe is a serious offense with severe consequences.
عامیانه non-virgin, deflowered
انگ پاره بودن ناعادلانه و ظالمانه بود.
The stigma attached to being a deflowered was unfair and cruel.
او آشکارا در مورد پاره بودنش صحبت کرد.
She was open about being a non-virgin.
a combining form (meaning: a torn par, piece)
آهنپاره
scrap iron
کاغذپاره
wastepaper
کلمهی «پاره» بسته به بافت جمله میتواند Torn، Ripped، Fragment ترجمه شود.
وقتی میگوییم چیزی «پاره شده»، معمولاً منظور این است که آن چیز، که میتواند لباس، کاغذ، پارچه یا حتی رابطهای انسانی باشد، دیگر یکپارچگیاش را از دست داده و بخشی از آن جدا یا دچار گسیختگی شده است. در این حالت، «پاره» صفتی است برای توصیف چیزی که دچار بریدگی، دریدگی یا شکاف شده است.
اما «پاره» در معنای اسم هم کاربرد دارد، مثلاً وقتی میگوییم «پارهای از حقیقت» یا «چند پارهی کاغذ»، منظور بخش، قطعه یا تکهای از کل است. در این کاربرد، «پاره» اشاره به بخشی جداشده، اما همچنان مرتبط با کل دارد. این جدایی میتواند فیزیکی باشد (مثل تکههای مقوا یا پارههای لباس) یا معنوی و انتزاعی (مثل پارههایی از یک خاطره یا حقیقت).
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پاره» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پاره