آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ آبان ۱۴۰۴

    Harmony

    ˈhɑːrməni ˈhɑːməni

    شکل جمع:

    harmonies

    معنی harmony | جمله با harmony

    noun countable uncountable C2

    هارمونی، هم‌آوایی، هماهنگ

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    The two sang in harmony.

    آن دو هماهنگ آواز خواندند.

    Her voice blended in harmony with the piano accompaniment.

    صدای او با همراهی پیانو در هم‌آوایی کامل بود.

    noun uncountable B2

    هماهنگی، سازگاری

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    Primitive humans lived in harmony with nature.

    انسان‌های آغازین در هماهنگی با طبیعت زندگی می‌کردند.

    They worked together in harmony.

    آنان با هماهنگی با هم کار می‌کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The details of the design have harmony.

    اجزای طرح با هم جور در می‌آیند.

    We must establish a harmony between our needs and those of others.

    ما باید بین نیازهای خود و نیازهای دیگران هماهنگی ایجاد کنیم.

    the harmony of humans and the environment

    سازگاری انسان با محیط

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد harmony

    1. noun social agreement
      Synonyms:
      understanding accord consensus unity friendship peace conformity compatibility cooperation sympathy rapport empathy consistency correspondence affinity amicability good will like-mindedness kinship concord meeting of minds tranquility unanimity
      Antonyms:
      disagreement discord clash fighting
    1. noun correspondence, balance
      Synonyms:
      agreement accord conformity concordance consonance congruity unity consistency fitness suitability form order balance proportion symmetry parallelism integration regularity tune articulation oneness togetherness integrity chime conformance
      Antonyms:
      imbalance disproportion
    1. noun musical accordance
      Synonyms:
      melody tune unison arrangement composition piece blend concert chord chorus unity consonance symphony blending concurrence euphony richness tunefulness attunement mellifluousness harmonics chime overtone diapason polyphony concinnity triad organum concentus
      Antonyms:
      discord cacophony jangling

    Collocations

    in harmony (with)

    در هماهنگی(با)، در همدلی با

    سوال‌های رایج harmony

    معنی harmony به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «harmony» در زبان فارسی به «هماهنگی»، «هارمونی» یا در برخی زمینه‌ها «سازگاری» ترجمه می‌شود.

    «هماهنگی» مفهومی عمیق و چندبعدی است که در حوزه‌های موسیقی، هنر، طبیعت، روابط انسانی، فلسفه و حتی زندگی روزمره کاربرد دارد. هارمونی به معنای وجود نوعی تعادل، تناسب و هم‌زیستی منظم میان اجزا یا عناصر یک کل است، به‌گونه‌ای که هر بخش به‌درستی در جای خود قرار گرفته و با سایر اجزا در تعامل سازنده قرار گیرد. این تعامل، نه‌تنها از برخورد یا تضاد جلوگیری می‌کند، بلکه باعث خلق زیبایی، نظم و آرامش می‌شود.

    در موسیقی، «هارمونی» به شیوه‌ای از ترکیب صداها گفته می‌شود که به‌صورت همزمان نواخته یا خوانده می‌شوند و در کنار ملودی اصلی، یک ساختار غنی و چندلایه ایجاد می‌کنند. هارمونی خوب در موسیقی می‌تواند احساسات شنونده را به‌شدت تحت‌تأثیر قرار دهد، فضای خاصی ایجاد کند، و عمق بیشتری به قطعه ببخشد. در این حوزه، هارمونی یکی از ارکان اصلی آهنگسازی و تنظیم موسیقی به‌شمار می‌رود.

    در طبیعت و جهان هستی، هماهنگی میان اجزای مختلف مانند چرخه‌های زیستی، حرکت سیارات، تعادل اکوسیستم‌ها، و عملکرد اندام‌های بدن، نمونه‌هایی از هارمونی طبیعی‌اند. هرگاه یکی از این اجزا دچار اختلال شود، کل سیستم تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد. بنابراین، حفظ هماهنگی در طبیعت نه‌تنها لازمه‌ی پایداری زیستی است، بلکه بازتابی از نظم هوشمندانه‌ی کیهان نیز هست.

    در روابط انسانی، «harmony» به معنای تفاهم، احترام متقابل، و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز میان افراد یا گروه‌هاست. این هماهنگی می‌تواند میان دو دوست، اعضای یک خانواده، همکاران یا حتی ملت‌ها شکل بگیرد. وجود هارمونی در رابطه، به کاهش تعارض، افزایش اعتماد، و ایجاد فضای امن برای رشد و تعامل کمک می‌کند. برعکس، نبود هماهنگی می‌تواند زمینه‌ساز سوءتفاهم، تنش و فروپاشی روابط شود.

    از دیدگاه فلسفی و روان‌شناختی، «هارمونی درونی» به تعادل میان احساسات، افکار، خواسته‌ها و رفتارهای فرد اشاره دارد. شخصی که در درون خود به هماهنگی رسیده باشد، احساس آرامش، هدفمندی و انسجام شخصیتی بیشتری دارد. این هارمونی با خودآگاهی، پذیرش خود و زندگی در راستای ارزش‌های فردی تقویت می‌شود و نقش مهمی در سلامت روان دارد.

    «harmony» مفهومی است جهانی که در همه‌جا می‌توان ردپایش را دید؛ از آکوردهای دل‌نشین موسیقی گرفته تا روابط سالم انسانی، از رقص برگ‌ها در نسیم گرفته تا تعادل یک زندگی متعادل. هماهنگی یعنی در کنار هم بودن، بدون حذف، بدون سلطه، بلکه با درک و مکمل‌بودن. شاید در دنیای پرآشوب امروز، بیش از هر زمان دیگری، نیازمند هارمونی باشیم.

    شکل جمع harmony چی میشه؟

    شکل جمع harmony در زبان انگلیسی harmonies است.

    ارجاع به لغت harmony

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «harmony» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/harmony

    لغات نزدیک harmony

    • - harmonization
    • - harmonize
    • - harmony
    • - harmotome
    • - harness
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.