آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Consistency

kənˈsɪstnsi kənˈsɪstnsi

شکل جمع:

consistencies

معنی consistency | جمله با consistency

noun countable uncountable

غلظت، قوام، سفتی، بافت (مایعات)

Boil the grape juice to the consistency of syrup.

آب انگور را آن‌قدر بجوشانید تا به غلظت شیره برسد.

The soup had a thick consistency, perfect for a cold day.

سوپ، بافت غلیظی داشت که برای روز سرد عالی بود.

noun uncountable C1

ثبات، دوام، تداوم، استقامت، پایداری، پایبندی، یکنواختی، استمرار، یکپارچگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

His arguments lacked consistency.

بحث‌های او پیوستگی منطقی نداشت.

The product’s consistency ensures customer satisfaction.

ثبات کیفیت محصول، رضایت مشتری را تضمین می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the need for consistency and continuity in government policy

نیاز به هماهنگی و تداوم در سیاست دولت

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد consistency

  1. noun thickness
    Synonyms:

سوال‌های رایج consistency

شکل جمع consistency چی میشه؟

شکل جمع consistency در زبان انگلیسی consistencies است.

ارجاع به لغت consistency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «consistency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/consistency

لغات نزدیک consistency

پیشنهاد بهبود معانی