آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Consistency

kənˈsɪstnsi kənˈsɪstnsi

شکل جمع:

consistencies

معنی consistency | جمله با consistency

noun countable uncountable

غلظت، قوام، سفتی، بافت (مایعات)

همچنین می‌توان از consistence استفاده کرد.

Boil the grape juice to the consistency of syrup.

آب انگور را آن‌قدر بجوشانید تا به غلظت شیره برسد.

The soup had a thick consistency, perfect for a cold day.

سوپ، بافت غلیظی داشت که برای روز سرد عالی بود.

noun uncountable C1

استمرار، پایداری، ثبات، دوام، تداوم، استقامت، پایبندی، یکنواختی، یکپارچگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

Consistency is key to mastering any skill.

استمرار، کلید تسلط بر هر مهارتی است.

His arguments lacked consistency.

بحث‌های او پیوستگی منطقی نداشت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The product’s consistency ensures customer satisfaction.

ثبات کیفیت محصول، رضایت مشتری را تضمین می‌کند.

the need for consistency and continuity in government policy

نیاز به هماهنگی و تداوم در سیاست دولت

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد consistency

  1. noun thickness
    Synonyms:

سوال‌های رایج consistency

شکل جمع consistency چی میشه؟

شکل جمع consistency در زبان انگلیسی consistencies است.

ارجاع به لغت consistency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «consistency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/consistency

لغات نزدیک consistency

پیشنهاد بهبود معانی