شکل جمع:
consistenciesغلظت، قوام، سفتی، بافت (مایعات)
Boil the grape juice to the consistency of syrup.
آب انگور را آنقدر بجوشانید تا به غلظت شیره برسد.
The soup had a thick consistency, perfect for a cold day.
سوپ، بافت غلیظی داشت که برای روز سرد عالی بود.
ثبات، دوام، تداوم، استقامت، پایداری، پایبندی، یکنواختی، استمرار، یکپارچگی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His arguments lacked consistency.
بحثهای او پیوستگی منطقی نداشت.
The product’s consistency ensures customer satisfaction.
ثبات کیفیت محصول، رضایت مشتری را تضمین میکند.
the need for consistency and continuity in government policy
نیاز به هماهنگی و تداوم در سیاست دولت
شکل جمع consistency در زبان انگلیسی consistencies است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «consistency» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/consistency