آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Constancy

ˈkɑːnstnsi ˈkɒnstənsi

شکل جمع:

constancies

معنی constancy | جمله با constancy

noun uncountable formal

تداوم، ثبات، پایداری، استمرار، پابرجایی، بلاتغییر بودن، پایایی

Peyman's constancy of will allowed him to overcome numerous obstacles.

استواری اراده‌ی پیمان به او اجازه داد تا بر موانع متعددی غلبه کند.

The artist's constancy in practice led to remarkable improvements.

استمرار عمل هنرمند به پیشرفت‌های قابل‌توجهی منجر شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The constancy of seasons influences agricultural practices worldwide.

پایداری فصول بر شیوه‌های کشاورزی در سراسر جهان تأثیر می‌گذارد.

noun

وفاداری، پایمردی، ثبات‌قدم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Her constancy in friendship never wavered, even in tough times!

پایمردی او در رفاقت هرگز متزلزل نشد، حتی در شرایط سخت!

The dog's constancy made him a beloved companion.

وفاداری سگ او را به همدم محبوبی تبدیل کرده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He really valued the constancy of his partner throughout all the years.

او برای پایداری شریک زندگی خود در طی تمام این سال‌ها ارزش بسیاری قائل بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد constancy

  1. noun fixedness; the quality of staying the same, not getting less or more
    Antonyms:
    change instability inconstancy irregularity unsteadiness fluctuation changeableness

لغات هم‌خانواده constancy

سوال‌های رایج constancy

شکل جمع constancy چی میشه؟

شکل جمع constancy در زبان انگلیسی constancies است.

ارجاع به لغت constancy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «constancy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/constancy

لغات نزدیک constancy

پیشنهاد بهبود معانی