آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Attachment

əˈtætʃmənt əˈtætʃmənt

شکل جمع:

attachments

معنی attachment | جمله با attachment

noun

وابستگی، تعلق، ضمیمه، دنبال، ضبط، حکم، دلبستگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

This bone serves as an attachment for the muscles of the wing.

این استخوان عضلات بال را به‌هم مرتبط می‌کند.

She developed a strong attachment to Mohsen.

او نسبت به محسن دلبستگی شدیدی پیدا کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

their attachment to the liberal wing

وابستگی آنان به جناح لیبرال

This vacuum cleaner has a special attachment for curtains.

این جاروبرقی وسیله‌ی مخصوصی برای (تمیز کردن) پرده‌ها دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد attachment

  1. noun something joined, fastened to another

لغات هم‌خانواده attachment

سوال‌های رایج attachment

شکل جمع attachment چی میشه؟

شکل جمع attachment در زبان انگلیسی attachments است.

ارجاع به لغت attachment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «attachment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/attachment

لغات نزدیک attachment

پیشنهاد بهبود معانی