آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۵ تیر ۱۴۰۴

    Love

    lʌv lʌv

    گذشته‌ی ساده:

    loved

    شکل سوم:

    loved

    سوم‌شخص مفرد:

    loves

    وجه وصفی حال:

    loving

    شکل جمع:

    loves

    معنی love | جمله با love

    verb - transitive A1

    دوست داشتن، عاشق بودن، علاقه داشتن، عشق ورزیدن (بین دو شخص به‌صورت رومانتیک یا بین اعضای خانواده)

    I love my parents deeply, even though we argue sometimes.

    پدر و مادرم را عمیقاً دوست دارم، حتی اگر گاهی با هم جروبحث کنیم.

    They fell in love at university and got married soon after.

    آن‌ها در دانشگاه عاشق هم شدند و کمی بعد ازدواج کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I love you.

    تورا دوست دارم.

    God loves his creatures.

    خدا بندگان خود را دوست دارد.

    a husband who loves his wife more than anything else

    شوهری که زن خود را از هر چیز دیگر بیشتر دوست دارد

    a plant that loves shade

    گیاهی که سایه دوست است

    an invitation for you and your loved ones

    دعوتی برای شما و عزیزانتان

    verb - transitive A1

    دوست داشتن، عاشق بودن، دیوانه‌ی چیزی بودن، علاقه داشتن (بسیار زیاد به چیز یا موضوعی)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    I love ice cream.

    من بستنی دوست دارم.

    The kids just love that cartoon.

    بچه‌ها واقعاً آن کارتون را دوست دارن.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    My grandmother loves gardening.

    مادربزرگم عاشق باغبانی است.

    noun uncountable B1

    عشق، علاقه، دوست داشتن (بین دو شخص به‌صورت رومانتیک یا بین اعضای خانواده)

    She fell in love with her teacher.

    او عاشق معلمش شد.

    They met and fell in love.

    آن‌ها یکدیگر را ملاقات کردند و عاشق هم شدند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Their love led to marriage.

    عشق آن‌ها به ازدواج انجامید.

    Are you in love?

    عاشقی؟/ عاشق شده‌ای؟

    Love of God is better than fear of God.

    عشق به خدا از ترس از خدا بهتر است.

    For the love of God, help me!

    ترا به‌خدا به من کمک کن!/به‌خاطر خدا کمکم کن.

    Leyli and Majnoon's love

    عشق لیلی و مجنون

    o,bird of dawn, learn love from the moth

    ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز

    you who are fully despairing, turn to love

    ای که مأیوس از همه از سویی به سوی عشق رو کن

    spring had come and you and love and hope...

    بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید ...

    a mother's love for her child

    عشق مادر نسبت به فرزند خود

    noun countable B1

    معشوقه، مشوق، یار، دلبر، عشق، محبوب، دلدار

    He wrote a letter to his new love.

    نامه‌ای به عشق جدیدش نوشت.

    My love, I've missed you.

    دلدارم، دلم برایت تنگ شده بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    My love's like a red, red rose.

    یارم همچون گل سرخ‌سرخ است.

    noun countable informal

    انگلیسی بریتانیایی عزیزم، جانم، گلم، عزیز دلم (برای خطاب قرار دادن شخصی صمیمی)

    Come here, love!

    عزیز دلم، بیا اینجا!

    Thanks for waiting, love.

    ممنون که صبر کردی، عزیزم.

    noun uncountable informal A2

    با عشق، با محبت، با مهر، دوست‌دار شما (در انتهای نامه برای دوستان و خانواده استفاده می‌شود)

    همچنین می‌توان از all my love و love from استفاده کرد.

    Can’t wait to catch up soon. Love, Sara.

    بی‌صبرانه منتظرم دوباره حرف بزنیم. دوست‌دار تو، سارا

    Take care of yourself. Love, Reza.

    مواظب خودت باش. با عشق، رضا

    noun uncountable B2

    عشق، علاقه، اشتیاق، شیفتگی، دل‌بستگی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    Their shared love of hiking brought them together.

    علاقه‌ی مشترکشان به کوهنوردی آن‌ها را به هم نزدیک کرد.

    I am writing this dictionary mainly for love.

    من این فرهنگ لغت را بیشتر از روی عشق می‌نویسم (تا پول).

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    love of learning

    عشق به یادگیری

    my father's love of the sea

    علاقه پدرم به دریا

    a love of music

    عشق به موسیقی

    the love of homeland

    حب وطن

    Give my love to your father.

    سلام مهرآمیز مرا به پدرتان برسانید.

    noun countable B2

    عشق، علاقه، دل‌خوشی

    Music is his only love.

    موسیقی یگانه عشق اوست.

    Art became his new love after retirement.

    بعداز بازنشستگی، هنر به دل‌خوشی جدیدش تبدیل شد.

    noun uncountable

    ورزش (تنیس) امتیاز صفر، هیچ

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    The match ended with a final set of six–love.

    بازی با ست نهایی شش–هیچ به پایان رسید.

    He quickly took the lead at thirty–love.

    او به‌سرعت با امتیاز سی–هیچ پیش افتاد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد love

    1. noun adoration; very strong liking
      Synonyms:
      affection devotion passion like friendship attachment enjoyment respect regard taste fondness delight emotion inclination partiality weakness ardor fervor zeal relish tenderness adoration worship infatuation crush yearning sentiment flame amour case lust adulation ardency amorousness allegiance devotedness cherishing amity piety hankering soft spot involvement rapture mad for idolatry fidelity
      Antonyms:
      hate dislike hatred
    1. noun person who is loved by another
      Synonyms:
      lover sweetheart boyfriend girlfriend dear honey darling loved one beau flame admirer valentine passion sweet dearest spark suitor beloved courter inamorato inamorata paramour angel truelove Romeo juliet swain
    1. verb adore, like very much
      Synonyms:
      like very much fancy care for be fond of cherish admire treasure prize esteem idolize worship venerate hold dear prefer choose delight in be in love with fall for long for be crazy about go for hold high think the world of dote on exalt glorify adulate deify be fascinated with be attached to be enchanted by be enamored of lose one’s heart to put on pedestal gone on have affection for wild for have it bad thrive with
      Antonyms:
      dislike hate scorn
    1. verb have sexual relations
      Synonyms:
      make love embrace hug kiss hold cuddle caress pet stroke fondle court woo press draw close clasp cling take into one’s arms soothe look tenderly neck cosset feel shine lick tryst
      Antonyms:
      abstain

    Collocations

    be in love with someone

    عاشق کسی بودن

    fall in love

    عاشق شدن، دل باختن، دل دادن

    for love

    به‌خاطر عشق، به‌خاطر علاقه (نه پول و غیره)

    in love

    عاشق، دل‌باخته، شیدا، واله، شیفته

    loved one(s)

    موردعلاقه، عزیز(ان)

    Collocations بیشتر

    true love

    عشق حقیقی، عشق راستین

    unrequited love

    عشق یک‌طرفه

    courtly love

    (دوران رنسانس به ویژه در ایتالیا) عشق درباری (نوعی عشق افلاطونی که در آثار شاعرانی مثل پترارک و سیدنی تجلی می‌کند)

    desperately in love

    دیوانه وار عاشق

    great love

    عشق بزرگ / عشق عظیم

    love of your life

    عشق زندگی‌ات

    love someone unconditionally

    دوست داشتن کسی بدون قید و شرط

    madly in love

    دیوانه‌وار عاشق بودن

    passionate love

    عشق پرشور

    return someone’s love

    عشق کسی را پاسخ دادن، متقابلاً عاشق کسی بودن

    Idioms

    fall in love

    عاشق شدن، دل باختن، دل دادن

    fall out of love (with)

    عشق خود را از دست دادن (نسبت به کسی)

    for the love of

    به‌خاطر، به‌واسطه، به عشق

    love conquers all

    عشق بر همه چیز پیروز می‌شود.

    love is blind

    عشق کور است

    Idioms بیشتر

    make love

    رابطه‌ی جنسی داشتن، عشق‌بازی کردن، هم‌بستر شدن، سکس کردن، نزدیکی کردن

    no love lost between

    بین دو نفر عشق و علاقه‌ای وجود نداشتن

    for love or money

    به‌هیچ‌وجه، ابداً

    all's fair in love and war

    درباره‌ی عشق و جنگ می‌توان از هر ترفندی استفاده کرد.

    love at first sight

    عشق در نگاه اول، عشق در یک نگاه، عشق در اولین نگاه

    لغات هم‌خانواده love

    • noun
      love, lover, loveliness, lovey
    • adjective
      lovable, loveless, lovely, loving, unloved
    • verb - intransitive
      love
    • adverb
      lovingly

    سوال‌های رایج love

    گذشته‌ی ساده love چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده love در زبان انگلیسی loved است.

    شکل سوم love چی میشه؟

    شکل سوم love در زبان انگلیسی loved است.

    شکل جمع love چی میشه؟

    شکل جمع love در زبان انگلیسی loves است.

    وجه وصفی حال love چی میشه؟

    وجه وصفی حال love در زبان انگلیسی loving است.

    سوم‌شخص مفرد love چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد love در زبان انگلیسی loves است.

    معنی love به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «love» در زبان فارسی به «عشق» ترجمه می‌شود.

    «عشق» یکی از ژرف‌ترین، پیچیده‌ترین و در عین حال زیباترین مفاهیمی است که در تاریخ بشر وجود داشته است. این واژه در فرهنگ‌ها، زبان‌ها و دوران‌های مختلف، همواره معنایی قدرتمند و درعین‌حال متغیر به خود گرفته است. عشق می‌تواند نیرویی سازنده باشد، پیونددهنده‌ی دل‌ها، انگیزه‌ای برای خلق و تحول، یا حتی عاملی برای رنج و فداکاری. شاید به همین دلیل است که هزاران سال است فلاسفه، شاعران، نویسندگان و هنرمندان تلاش کرده‌اند آن را درک، توصیف و تجربه کنند، اما هنوز هم هیچ تعریف واحد و جهان‌شمولی برای آن وجود ندارد.

    در روان‌شناسی، عشق معمولاً به‌عنوان ترکیبی از هیجان، صمیمیت، دلبستگی و گاهی میل جنسی توصیف می‌شود. مدل‌های مختلفی برای تحلیل عشق پیشنهاد شده‌اند؛ از جمله «مثلث عشق» استرنبرگ که آن را متشکل از سه مؤلفه‌ی صمیمیت، اشتیاق و تعهد می‌داند. بسته به میزان و ترکیب این مؤلفه‌ها، انواع مختلفی از عشق شکل می‌گیرند: عشق رمانتیک، عشق دوستانه، عشق کامل و غیره. آنچه در میان همه‌ی این انواع مشترک است، تأثیر عمیق عشق بر احساس امنیت، معنا، و هویت فردی است.

    از منظر فرهنگی و ادبی، عشق همیشه الهام‌بخش بوده است. از شعرهای عاشقانه‌ی کلاسیک فارسی گرفته تا رمان‌های عاشقانه‌ی مدرن، از نقاشی‌های رنسانسی تا ترانه‌های پاپ امروزی، عشق موضوعی است که بی‌پایان به آن پرداخته شده است. در ادبیات فارسی، «عشق» غالباً با مضامینی چون وصل و هجران، فنا و بقا، شور و رهایی پیوند خورده است. شخصیت‌هایی چون لیلی و مجنون، شیرین و فرهاد، یا رومئو و ژولیت، تجسم‌هایی افسانه‌ای از قدرت عشق در برابر عقل، جامعه یا حتی مرگ هستند.

    در روابط انسانی، عشق شکلی از پیوند عمیق عاطفی است که فراتر از علاقه‌ی ساده یا احترام می‌رود. عشق می‌تواند میان دو شریک عاطفی، میان والدین و فرزندان، یا حتی میان دوستان واقعی شکل بگیرد. ویژگی برجسته‌ی عشق، تمایل فرد به حمایت، فداکاری و درک عمیق از دیگری است. در روابط سالم، عشق همراه با احترام، آزادی، رشد متقابل و درک متقابل شکل می‌گیرد و به انسان حس تعلق، هدف و امنیت می‌بخشد.

    اما عشق تنها وجه خوشایند ندارد. جنبه‌ی دیگر آن، آسیب‌پذیری است. عشق می‌تواند همراه با ترس از دست دادن، حسادت، یا حتی وابستگی ناسالم باشد. نداشتن درک درست از عشق، می‌تواند منجر به روابط ناسالم، سو استفاده‌ی عاطفی یا از خودگذشتگی افراطی شود. از همین‌رو، شناخت مرزهای عشق سالم و ناآگاهانه، اهمیت زیادی در رشد فردی و روابط انسانی دارد.

    عشق مفهومی است فراتر از واژه‌ها؛ تجربه‌ای درونی، زنده و جاری. عشق می‌تواند التیام‌بخش‌ترین نیروی جهان باشد؛ عاملی برای بخشش، برای ساختن، برای ماندن. شاید به همین دلیل است که حتی در عصر تکنولوژی، عشق همچنان از اساسی‌ترین نیازهای انسان باقی مانده است.

    ارجاع به لغت love

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «love» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/love

    لغات نزدیک love

    • - lovage
    • - lovat
    • - love
    • - love affair
    • - love apple
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.