شکل جمع:
girlfriendsمخفف این لغت GF است.
دوستدختر، معشوقه
My girlfriend enjoys hiking in the mountains.
دوستدختر من از کوهپیمایی لذت میبرد.
I am very lucky to have such a supportive girlfriend.
خیلی خوششانس هستم که چنین دوستدختر حمایتگری دارم.
دوستِ دختر، دوست مؤنث یک دختر، دوست مؤنث یک زن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Shadi often goes shopping with her girlfriend, Zhila, on the weekends.
شادی معمولاً آخر هفتهها، با دوستش ژیلا به خرید میرود.
Baran's girlfriend, Nila, helped her plan her wedding.
نیلا، دوستِ باران، به او در برنامهریزی عروسیاش کمک کرد.
خواهرم!، عزیزم! (این عبارت عموماً در مکالمهی صمیمانه و گاهی اوقات شوخیآمیز دختری با دختر دیگر کاربرد دارد.)
You'd better listen to me, girlfriend.
بهتره که به حرفای من گوش کنی عزیزم!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «girlfriend» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/girlfriend