شکل عامیانهی این لغت: psycho
روانشناسی روانپریشی، مربوط به شخصیت ضداجتماعی
Some novels explore the minds of psychopathic characters in depth.
برخی رمانها، ذهن شخصیتهای روانپریش را بهطور عمیق بررسی میکنند.
Psychopathic traits can include manipulation and lack of empathy.
ویژگیهای روانپریشانه میتوانند شامل کنترل و فقدان همدلی باشند.
خطرناک، زیانآور، فاسد، مضر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
People suffer under psychopathic corporations that prioritize profit over safety.
مردم زیر دست شرکتهای خطرناکی که سود را بر ایمنی ترجیح میدهند، رنج میبرند.
Psychopathic greed can destroy communities.
طمع زیانآور میتواند جوامع را نابود کند.
دیوانهوار، جنونآمیز، غیرعادی
The chef’s psychopathic attention to detail made the dishes perfect.
توجه جنونآمیز سرآشپز به جزئیات، غذاها را بینقص کرد.
He has a psychopathic focus when solving puzzles.
او هنگام حل معماها، تمرکز دیوانهواری دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «psychopathic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/psychopathic