آخرین به‌روزرسانی:

Psychopath

ˈsaɪkəpæθ ˈsaɪkəpæθ

شکل جمع:

psychopaths

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

روان‌پزشکی روان‌پریش، سایکوپات

Psychopaths often lack empathy and ignore the consequences of their actions.

روان‌پریش‌ها اغلب فاقد همدلی‌اند و به پیامدهای اعمال‌شان بی‌توجه‌اند.

She was charming on the surface, but underneath, she was a cold-blooded psychopath.

او در ظاهر دل‌فریب بود، اما در باطن سایکوپاتی بی‌رحم بود.

noun countable

روانی، دیوانه (فرد روانی خطرناک)

شکل عامیانه‌: psycho

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

She was terrified of her neighbor, calling him a psychopath after his violent outburst.

او از همسایه‌اش وحشت داشت و پس‌از عصبانیت شدیدش، او را دیوانه خواند.

In the movie, the villain is a psychopath who enjoys hurting people.

شخصیت منفی در فیلم، فردی روانی است که از آزار دادن دیگران لذت می‌برد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد psychopath

  1. noun person who is mentally deranged, often prone to hurt others
    Synonyms:
    psycho maniac lunatic mad person nutcase insane person sociopath psychotic mental case antisocial personality unstable personality schizoid

ارجاع به لغت psychopath

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «psychopath» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/psychopath

لغات نزدیک psychopath

پیشنهاد بهبود معانی