با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Lecture

ˈlektʃər ˈlektʃə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    lectured
  • شکل سوم:

    lectured
  • سوم‌شخص مفرد:

    lectures
  • وجه وصفی حال:

    lecturing
  • شکل جمع:

    lectures

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
سخنرانی، خطابه، کنفرانس، درس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- His lecture lasted three hours.
- سخنرانی او سه ساعت طول کشید.
- We went to a lecture on Italian art.
- به یک کنفرانس درمورد هنر ایتالیایی رفتیم.
verb - intransitive countable
سخنرانی کردن، خطابه گفتن، نطق کردن
- He lectured on philosophy.
- او درباره‌ی فلسفه سخنرانی کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lecture

  1. noun lesson, speech
    Synonyms: address, allocution, chalk talk, discourse, disquisition, harangue, instruction, oration, pep talk, pitch, soapbox, spiel, talk
  2. noun speech of criticism
    Synonyms: castigation, censure, chiding, dressing-down, going-over, harangue, moralism, preaching, preachment, rebuke, reprimand, reproof, scolding, sermon, talking-to, telling off
  3. verb give a lesson, speech
    Synonyms: address, declaim, deliver, discourse, expound, get on a soapbox, give a talk, harangue, hold forth, orate, prelect, recite, speak, spiel, spout, talk, teach
  4. verb criticize lengthily
    Synonyms: admonish, berate, chide, exprobate, flay, give going-over, give piece of mind, moralize, preach, rank on, rate, reprimand, reprove, scold, sermonize, tell off
    Antonyms: praise

لغات هم‌خانواده lecture

ارجاع به لغت lecture

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lecture» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lecture

لغات نزدیک lecture

پیشنهاد بهبود معانی