با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Reproof

rɪˈpruːf rɪˈpruːf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
سرزنش، نکوهش، ملامت، بیغار، انتقاد، خرده‌گیری، توبیخ ملایم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a sensitive student who cannot bear reproof.
- شاگرد حساسی که تحمل خرده‌گیری را ندارد.
- His words were a mixture of pity and reproof.
- حرف‌های او ترکیبی از ترحم و سرزنش بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reproof

  1. noun Censure
    Synonyms: rebuke, reprimand, disapproval, admonishment, admonition, disapprobation, reproach, scolding, reproval, blame, rap, reprehension
  2. noun An oral or written statement intended to censure
    Synonyms: rebuke, reprimand, admonition
  3. verb Censure severely or angrily
    Synonyms: rebuke, call-on-the-carpet, take-to-task, rag, trounce, lecture, reprimand, jaw, dress down, call down, scold, chide, berate, bawl out, remonstrate, chew out, chew-up, have-words, lambaste, lambast

ارجاع به لغت reproof

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reproof» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reproof

لغات نزدیک reproof

پیشنهاد بهبود معانی