امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Reproof

rɪˈpruːf rɪˈpruːf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
سرزنش، نکوهش، ملامت، بیغار، انتقاد، خرده‌گیری، توبیخ ملایم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- a sensitive student who cannot bear reproof.
- شاگرد حساسی که تحمل خرده‌گیری را ندارد.
- His words were a mixture of pity and reproof.
- حرف‌های او ترکیبی از ترحم و سرزنش بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reproof

  1. noun Censure
    Synonyms:
    rebuke reprimand disapproval admonishment admonition disapprobation reproach scolding reproval blame rap reprehension
  1. noun An oral or written statement intended to censure
    Synonyms:
    rebuke reprimand admonition
  1. verb Censure severely or angrily
    Synonyms:
    rebuke call-on-the-carpet take-to-task rag trounce lecture reprimand jaw dress down call down scold chide berate bawl out remonstrate chew out chew-up have-words lambaste lambast

ارجاع به لغت reproof

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reproof» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reproof

لغات نزدیک reproof

پیشنهاد بهبود معانی