گذشتهی ساده:
jawedشکل سوم:
jawedسومشخص مفرد:
jawsوجه وصفی حال:
jawingشکل جمع:
jawsفک، آرواره، گیره، دمگیره، وراجی، تنگنا، هرزه درایی کردن، پرچانگی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A snake's jaws open wide.
آروارههای مار خیلی باز میشود.
He sank into the jaws of danger.
او در کام خطر فرو رفت.
He placed the screw between the two jaws of the pliers.
او پیچ را میان دو زبانهی گازانبر گذاشت.
Don't listen to his jaw.
به پرچانگی او گوش نده.
Hold your jaw and be off!
دست از سرزنش بردار و برو!
When they saw their uncle's ghost, their jaws dropped.
وقتی که روح عمویشان را دیدند دهانشان از شگفتی باز ماند.
دربارهی کسی وراجی کردن، پشت سر کسی حرف زدن
(عامیانه) آدم دچار تعجب میشود، انسان بهتزده میشود.
گذشتهی ساده jaw در زبان انگلیسی jawed است.
شکل سوم jaw در زبان انگلیسی jawed است.
شکل جمع jaw در زبان انگلیسی jaws است.
وجه وصفی حال jaw در زبان انگلیسی jawing است.
سومشخص مفرد jaw در زبان انگلیسی jaws است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «jaw» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jaw