با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Chatter

ˈtʃæt̬ər ˈtʃætə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    chattered
  • شکل سوم:

    chattered
  • سوم شخص مفرد:

    chatters
  • وجه وصفی حال:

    chattering

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - intransitive adverb
    تندتند حرف زدن، تند و ناشمرده سخن گفتن، پچ‌پچ کردن، چهچه زدن (مثل بلبل)
    • - the chattering of sparrows in the tree
    • - جیک‌جیک گنجشک‌ها در درخت
    • - Those two women were chattering together for hours.
    • - آن دو پیرزن ساعت‌ها با هم وراجی می‌کردند.
    • - An improperly adjusted tool chatters.
    • - ابزاری که درست تنظیم نشده باشد تق‌تق می‌کند.
    • - the chatter of birds
    • - جیک‌جیک پرندگان
    • - I could no longer tolerate his chatter.
    • - بیش از آن تاب تحمل وراجی او را نداشتم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد chatter

  1. noun constant or rapid talk
    Synonyms: babble, blather, chat, chitchat, gas, gossip, jabber, palaver, prattle, twaddle, yakking
    Antonyms: drawl
  2. verb speak fast and non-stop
    Synonyms: babble, blab, blather, cackle, chat, chitchat, clack, gab, gabble, gas, gibber, go on and on, gossip, jabber, jaw, natter, palaver, prate, prattle, tattle, twaddle, twiddle, yak
    Antonyms: drawl

ارجاع به لغت chatter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chatter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chatter

لغات نزدیک chatter

پیشنهاد بهبود معانی