با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Gas

ɡæs ɡæs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    gassed
  • شکل سوم:

    gassed
  • سوم شخص مفرد:

    gasses
  • وجه وصفی حال:

    gassing
  • شکل جمع:

    gases

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع gasses به‌ جای gases استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun A2
    گاز، بخار، گاز معده، دما، بخار معده
    • - In my house the water is heated with gas.
    • - در منزل من آب با گاز گرم می‌شود.
    • - Beans cause gas.
    • - لوبیا گاز معده تولید می‌کند.
  • noun uncountable
    بنزین (در آمریکا)
  • noun
    خوشایند، جالب
    • - The play was a gas.
    • - نمایش‌نامه جالب بود.
  • verb - transitive verb - intransitive
    اتومبیل را بنزین زدن (در آمریکا)
  • verb - transitive verb - intransitive
    گازدار کردن
  • verb - transitive
    با گاز خفه کردن، با گاز مسموم شدن، (در جنگ) با گاز سمی مسموم یا مقتول کردن
    • - Thousands of civilians were ruthlessly gassed.
    • - هزاران نفر غیرنظامی را بیرحمانه با گاز کشتند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد gas

  1. noun something not liquid or solid
    Synonyms: effluvium, fumes, miasma, smoke, stream, vapor, volatile substance
    Antonyms: liquid, solid

Idioms

  • gas it up

    (عامیانه) بنزین زدن (به اتومبیل)

  • step on the gas

    (عامیانه) گاز دادن، پا روی گاز گذاشتن

ارجاع به لغت gas

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gas» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gas

لغات نزدیک gas

پیشنهاد بهبود معانی