فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Smoke

smoʊk sməʊk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    smoked
  • شکل سوم:

    smoked
  • سوم شخص مفرد:

    smokes
  • وجه وصفی حال:

    smoking
  • شکل جمع:

    smokes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable B1
    دود، مه غلیظ، بخار
    • - Where there's smoke there's fire.
    • - هیچ دودی بی آتش نیست.
    • - the smoke that hides the truth
    • - ابری که واقعیت را نهان می‌سازد
    • - These hopes and plans were only smoke.
    • - این امیدها و طرح‌ها چیزی جز وهم و خیال نبودند.
    • - the smoke rising from the horse's buttocks
    • - بخاری که از کفل اسب بلند می‌شد
    • - The room was filled with smoke.
    • - اتاق پر از دود بود.
    • - cigarette smoke
    • - دود سیگار
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
  • noun countable
    استعمال دود، استعمال دخانیات
    • - He went out for a smoke.
    • - برای سیگار کشیدن بیرون رفت.
  • verb - transitive verb - intransitive
    دود کردن، دود دادن، سیگار کشیدن
    • - no smoking!
    • - استعمال دخانیات ممنوع است!
    • - Smoking opium makes one lazy.
    • - تریاک کشیدن آدم را تنبل می‌کند.
    • - He smokes ten cigarettes a day.
    • - روزی ده تا سیگار می‌کشد.
    • - A cottage chimney smokes.
    • - دودکش یک کلبه دود بیرون می‌دهد.
    • - The sun should be looked at only through smoked glass.
    • - فقط باید با شیشه‌ی دودی به خورشید نگاه کرد.
    • - It is dangerous if a kerosene heater smokes.
    • - بخاری نفتی اگر دود بکند خطرناک است.
    • - a smoking exhaust pipe
    • - لوله‌ی اگزوز که از آن دود متصاعد می‌شود
    • - We decided to smoke the rebels out of their defensive tunnels.
    • - تصمیم گرفتیم که با دود شورشیان را از زاغه‌های دفاعی خود بیرون برانیم.
    • - to smoke an animal from its lair
    • - جانوری را با دود از لانه‌ی خود بیرون کشیدن
    • - smoked fish
    • - ماهی دودی
    • - smoked ham
    • - گوشت خوک دودی
    • - the smoked walls of the old building
    • - دیوارهای دود‌زده‌ی بنای قدیمی
    • - Ali smokes, so does his wife.
    • - علی سیگاری است، زنش هم همین‌طور.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد smoke

  1. noun fume; cigarette
    Synonyms: butt, cig, exhaust, fog, gas, mist, pollution, smog, soot, vapor

Phrasal verbs

  • smoke out

    با دود بیرون آوردن (مار و غیره)، از مخفیگاه بیرون کشیدن (گویی با دود)

    با دود بیرون آوردن (مار و غیره)، از مخفیگاه بیرون کشیدن (گویی با دود)

    باعث فاش شدن چیزی شدن

    باعث فاش شدن چیزی شدن

لغات هم‌خانواده smoke

ارجاع به لغت smoke

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «smoke» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/smoke

لغات نزدیک smoke

پیشنهاد بهبود معانی