گذشتهی ساده:
smokedشکل سوم:
smokedسومشخص مفرد:
smokesوجه وصفی حال:
smokingشکل جمع:
smokesدود، مه غلیظ، بخار
Where there's smoke there's fire.
هیچ دودی بی آتش نیست.
the smoke that hides the truth
ابری که واقعیت را نهان میسازد
These hopes and plans were only smoke.
این امیدها و طرحها چیزی جز وهم و خیال نبودند.
the smoke rising from the horse's buttocks
بخاری که از کفل اسب بلند میشد
The room was filled with smoke.
اتاق پر از دود بود.
cigarette smoke
دود سیگار
استعمال دود، استعمال دخانیات
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He went out for a smoke.
برای سیگار کشیدن بیرون رفت.
دود کردن، دود دادن، سیگار کشیدن
no smoking!
استعمال دخانیات ممنوع است!
Smoking opium makes one lazy.
تریاک کشیدن آدم را تنبل میکند.
He smokes ten cigarettes a day.
روزی ده تا سیگار میکشد.
A cottage chimney smokes.
دودکش یک کلبه دود بیرون میدهد.
The sun should be looked at only through smoked glass.
فقط باید با شیشهی دودی به خورشید نگاه کرد.
It is dangerous if a kerosene heater smokes.
بخاری نفتی اگر دود بکند خطرناک است.
a smoking exhaust pipe
لولهی اگزوز که از آن دود متصاعد میشود
We decided to smoke the rebels out of their defensive tunnels.
تصمیم گرفتیم که با دود شورشیان را از زاغههای دفاعی خود بیرون برانیم.
to smoke an animal from its lair
جانوری را با دود از لانهی خود بیرون کشیدن
smoked fish
ماهی دودی
smoked ham
گوشت خوک دودی
the smoked walls of the old building
دیوارهای دودزدهی بنای قدیمی
Ali smokes, so does his wife.
علی سیگاری است، زنش هم همینطور.
با دود بیرون آوردن (مار و غیره)، از مخفیگاه بیرون کشیدن (گویی با دود)
باعث فاش شدن چیزی شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «smoke» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/smoke