با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Mist

mɪst mɪst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    mists

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb B2
    مه، غبار، تاری چشم، ابهام، مه گرفتن
    • - The sun came out and the morning mist disappeared.
    • - آفتاب برآمد و مه بامدادی ناپدید شد.
    • - Heavy mist hung in the valley and obscured the mountains.
    • - مه سنگینی دره را فرا گرفته و کوه‌ها را تار کرده بود.
    • - She sprayed a mist of perfume on her hair.
    • - افشانه‌ای از عطر را به سر خود پاشید.
    • - She looked at me through a mist of tears.
    • - از میان لایه‌ای از اشک به من نگاه کرد.
    • - My thoughts were wrapped in mist and I could not make them coherent.
    • - افکارم در غباری از مه فرو رفته بود و نمی‌توانستم آن را سامان دهم.
    • - The water boiled and misted up the air of the room.
    • - آب جوشید و هوای اتاق را مه‌آلود کرد.
    • - Their breathing misted up the windows.
    • - نفس‌کشیدن آن‌ها پنجره‌ها را مه‌زده کرد.
    • - misted windows
    • - پنجره‌های بخارگرفته
    • - She misted flower leaves with a sprayer.
    • - او با افشانه روی برگ گل‌ها آب می‌پاشید.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد mist

  1. noun film, vapor
    Synonyms: brume, cloud, condensation, dew, drizzle, fog, ground clouds, haze, moisture, rain, smog, soup, spray, steam, visibility zero
  2. verb cloud, steam up
    Synonyms: becloud, befog, blur, dim, drizzle, film, fog, haze, mizzle, murk, obscure, overcast, overcloud, rain, shower, sprinkle, steam
    Antonyms: burn off, uncloud

ارجاع به لغت mist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mist

لغات نزدیک mist

پیشنهاد بهبود معانی