امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Condensation

ˌkɑndənˈseɪʃən ˌkɒndənˈseɪʃən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    condensations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
شیمی میعان، چگالش، جمع‌‌شدگی، تکاثف، تغلیظ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The morning dew on the grass is a result of condensation.
- شبنم صبحگاهی روی چمن نتیجه‌ی میعان است.
- The condensation on the windows blurred the view outside.
- جمع‌‌شدگی (قطرات) روی پنجره‌ها منظره‌ی بیرون را تار کرد.
- condensation reaction
- واکنش میعان
noun countable uncountable
خلاصه، کوتاه‌سازی، تلخیص، ادغام
- to read a condensation of a novel
- تلخیصی از یک رمان را خواندن
- I prefer reading condensations of long novels to save time.
- برای صرفه‌جویی در زمان، خواندن خلاصه‌ی رمان‌های طولانی را ترجیح می‌دهم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد condensation

  1. noun abridgment
    Synonyms: abstract, boildown, breviary, brief, compendium, compression, concentration, consolidation, conspectus, contraction, curtailment, digest, epitome, essence, précis, reduction, summary, synopsis
    Antonyms: unabridgment
  2. noun water buildup
    Synonyms: condensate, crystallization, deliquescence, dew, distillation, liquefaction, precipitate, precipitation, rainfall
    Antonyms: dryness

ارجاع به لغت condensation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «condensation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/condensation

لغات نزدیک condensation

پیشنهاد بهبود معانی