تحکیم، تثبیت، تقویت، ترکیب، اتحاد، قوام
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They are thinking about the consolidation of the two companies.
آنها در فکر ادغام آن دو شرکت هستند.
the consolidation of his political power
تحکیم قدرت سیاسی او
the consolidation of fibrous matter under pressure
سفت شدن مواد ساخته شده از الیاف در اثر فشار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «consolidation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/consolidation