فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Consolidated

kənˈsɑːlədeɪtɪd kənˈsɒlədeɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    consolidates
  • وجه وصفی حال:

    consolidating

معنی

  • adjective
    یکپارچه (شده)، ادغام شده، درآمیخته، یکجا، تلفیقی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد consolidated

  1. adjective Joined together into a whole
    Synonyms: amalgamated, amalgamate, coalesced, fused

ارجاع به لغت consolidated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «consolidated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/consolidated

لغات نزدیک consolidated

پیشنهاد بهبود معانی